حس تاریکی پارت ۸
#حس_تاریکی
جین رو ب روی استخر بود
هوپی : هیونگ چیشده چرا ب اب خیره شدی!
جین : یکی با چتر سفید پشت سرمه
همه از جین فاصله گرفتن حقم داشتن توی این دانشگاه لعنتی معلوم نبود چیا هست ؛ و با اون پیام مرگ جین همون ترسیدع بودیم چ برسه به خود جین
نامی : نترس چیزی نیس بیا اینور از اب فاصله بگیر
جین ؛ بدون اینک حرف نامی بشنوه بیشتر ب سمت لبه استخر نزدیک شد
استخر اب زیادی داشت شاید روحه جین رو تسخیر کرده
ک جین خودشو یک دفعه پرت کرد توی اب
من : یکی بره نجاتش بده ؛ من شنا بلد نیستم
جیمین : منم ایششش یکی برههههه داره میمیره
جین داشت توی اب دست پا میزد اما نمیتونست بیاد بالا انگار یک چیزی اون پایین نگهش داشته بود
ک تهیونگ خودشو پرت کرد توی اب و جین کشید بالا
کوکی هم یک بطری پیدا کرد سریع داشت از اب استخر ؛ پرش میکرد
من : داری چیکار میکنی !
ک بطری ابو ب طرف جایی ک جین فکر میکرد پشتش کسیه میریخت
کوکی : بیشتر روح و جن ها از اب متنفرن .... شاید این کار باعث دوریشون بشه
جین نفس نفس میزد
یونگی رفت کنارش : خوبی ! میتونی نفس بکشی !
جین سری ب منذله بله تکون داد
کوکی : هنوزم میبنیش ؟
جین : نه نیس
همون نفسمون دادیم بیرون ؛ ما همرله جین داشتیم از شدت استرس خفه میشدیم
یونگی : ب نظرم بهترع بریم وارد دانشگاه بشیم اینجا ک چیزی نیس ؛ شاید راه خروجی دیگ توی دانشگاه باشه
هوپی : اون دره ک بسته بود
یونگی : ب غسر از اون هر دانشگاه چن در خروجی داره باید دنبال اونا بگردیم
ک یک دفعه جیمین خود ب هم و داد زد : نههه .... نههههه
همون جوری ک ب جلوش خیره بود یواش یواش ب عقب خودشو میکشید
ب رو ب روش نگاه کردم
یک پرنده ک سرش از بدنش جدا شده بود ؛ داشت جون میداد انگار کسی از عمد کلشو جدا کرده بود
من جیمین بلند و کردم یواش ب پشتش میزدم و میگفتم : چیزی نیس اروم باش
نامجون : وای نه
_چی شده
نامی : یک برگه کوچیک ب پای پرنده بستس
هوپی : بهش اهمیت نمیدیم بیاین بریم
نامی : ولی اگ ببینیم میدونیم کی توی خطره و بیشتر ازش مراقبت میکنیم
نامی رفت طرفش ...... برگه باز کرد چند دقیقه خیره موند ؛ نکنه اسم خودش بود
که نامی به جونگ کوک نگاه کرد
کوکی : منم !
نامی : اینجا نوشته جونگ کوک تو باید یکی از دوستاتو از دست بدی تا بتونی نجات پیدا کنی
کوکی : منظورش چیه
یونگی : ینی باید یکی از ما بمیره یا بکشی
☘ ☘
جین رو ب روی استخر بود
هوپی : هیونگ چیشده چرا ب اب خیره شدی!
جین : یکی با چتر سفید پشت سرمه
همه از جین فاصله گرفتن حقم داشتن توی این دانشگاه لعنتی معلوم نبود چیا هست ؛ و با اون پیام مرگ جین همون ترسیدع بودیم چ برسه به خود جین
نامی : نترس چیزی نیس بیا اینور از اب فاصله بگیر
جین ؛ بدون اینک حرف نامی بشنوه بیشتر ب سمت لبه استخر نزدیک شد
استخر اب زیادی داشت شاید روحه جین رو تسخیر کرده
ک جین خودشو یک دفعه پرت کرد توی اب
من : یکی بره نجاتش بده ؛ من شنا بلد نیستم
جیمین : منم ایششش یکی برههههه داره میمیره
جین داشت توی اب دست پا میزد اما نمیتونست بیاد بالا انگار یک چیزی اون پایین نگهش داشته بود
ک تهیونگ خودشو پرت کرد توی اب و جین کشید بالا
کوکی هم یک بطری پیدا کرد سریع داشت از اب استخر ؛ پرش میکرد
من : داری چیکار میکنی !
ک بطری ابو ب طرف جایی ک جین فکر میکرد پشتش کسیه میریخت
کوکی : بیشتر روح و جن ها از اب متنفرن .... شاید این کار باعث دوریشون بشه
جین نفس نفس میزد
یونگی رفت کنارش : خوبی ! میتونی نفس بکشی !
جین سری ب منذله بله تکون داد
کوکی : هنوزم میبنیش ؟
جین : نه نیس
همون نفسمون دادیم بیرون ؛ ما همرله جین داشتیم از شدت استرس خفه میشدیم
یونگی : ب نظرم بهترع بریم وارد دانشگاه بشیم اینجا ک چیزی نیس ؛ شاید راه خروجی دیگ توی دانشگاه باشه
هوپی : اون دره ک بسته بود
یونگی : ب غسر از اون هر دانشگاه چن در خروجی داره باید دنبال اونا بگردیم
ک یک دفعه جیمین خود ب هم و داد زد : نههه .... نههههه
همون جوری ک ب جلوش خیره بود یواش یواش ب عقب خودشو میکشید
ب رو ب روش نگاه کردم
یک پرنده ک سرش از بدنش جدا شده بود ؛ داشت جون میداد انگار کسی از عمد کلشو جدا کرده بود
من جیمین بلند و کردم یواش ب پشتش میزدم و میگفتم : چیزی نیس اروم باش
نامجون : وای نه
_چی شده
نامی : یک برگه کوچیک ب پای پرنده بستس
هوپی : بهش اهمیت نمیدیم بیاین بریم
نامی : ولی اگ ببینیم میدونیم کی توی خطره و بیشتر ازش مراقبت میکنیم
نامی رفت طرفش ...... برگه باز کرد چند دقیقه خیره موند ؛ نکنه اسم خودش بود
که نامی به جونگ کوک نگاه کرد
کوکی : منم !
نامی : اینجا نوشته جونگ کوک تو باید یکی از دوستاتو از دست بدی تا بتونی نجات پیدا کنی
کوکی : منظورش چیه
یونگی : ینی باید یکی از ما بمیره یا بکشی
☘ ☘
۳۹.۴k
۰۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.