ادامه

ادامه

*۲۰ مین بعد*

بعد از رسیدن به خونه در عقبو باز کردم و ا.تو برداشتم و به سمت خونه رفتم

اجوما با دیدنم به سمتم اومدو گفت
اجوما: پسرم این کیه

فلیکس: بعدا توضیح میدم فعلا مسته باید ببرمش داخل خونه کمکم کن وسایلشو بگیر

اجوما : باشه

و وسایلشو از دستم گرفت و جلوم حرکت کرد

در خونه رو باز کرد که وارد شدم و ا.تو رو مبل گزاشتم که صداش بلند شد
ا.ت: عای

یکم که دقت کردم متوجه شدم موهاش به دکمه لباسم گیر کرده
دیدگاه ها (۱)

#روانی_دوست_داشتنی_من P:22( ویو فلیکس)فلیکس: لعنتیبه سمتش خم...

ادامها.ت: چی؟فلیکس: دوست دارم میفهمی؟ مثل دیوونه ها دوست دار...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:21(ویو ا.ت)ا.ت: چی؟دستشو رو میز کوبی...

#عشق_دیوونگیه P:8(ویو ا.ت)در کمدو باز کردو دوتا بسته نودل از...

پارت ۱۷ فیک مرز خون و عشق

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

رمان ( عمارت ارباب)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط