فریب کارp15
"دنبالم بیا " ji hwan
با هم همقدم میشوند و به طبقه پایین که پر از وسایل ورزشیست میروند
"لباستو در بیار" ji hwan
"چرا؟" jk
"در بیار " ji hwan
بی حرف تی شرت را در می آورد و گوشه ای رها می کند
جی هوان با دقت دست های جئون را باند پیچی میکند
" چرا روباه اینجاست؟" jk
جی هوان کوچکترین نگاهی به چشم های ملتمس جئون نمی اندازد
"شخصیت من باعث شده اینجا باشن" ji hwan
"یعنی میخوای بگی؟" jk
باند را محکم میکشد و دستش پشت گردن جئون میرود
"من مکار و تنهام،سوال بعدی؟" ji hwan
"اما اونا هم جفت میشن" jk
"اینا نمیتونن جفت شن،چون همه شون مردن!" ji hwan
دستش سر میخورد و از شانه های پیچ در پیچ جئون پایین می آید
"شروع کن" ji hwan
گارد میگیرد و حمله میکنند
اما فکرش درگیر حرف های اوست
آنقدر که متوجه نمیشود باز هم در صورت جی هوان کوبیده است
"متاسفم حواسم نبود" hk
خم میشود که به او کمک کند اما به زمین زده میشود
"اینجا حواسم نبود و متاسفم نداریم باید هر چیزی رو زیر نظر داشته باشی؟" ji hwan
متعجب به چهره ی خشمگین او خیره میشود که فریاد می کشد
"فهمیدی جئون؟" ji hwan
"فهمیدم رئیس " jk
او دور می شود و به محض اینکه دستش سمت قفسه سینه اش میرود متوجه میشود آسیب جدی دیده
تی شرت را بر میدارد تا دنبال او برود اما با سردترین لحن ممکن می گوید :
"بمون و تمرین کن،صبحانه ساعت ۷ سرو میشه" ji hwan
و در سالن را به هم می کوبد
"انقدر بد زدمش؟" jk
سمت تردمیل میرود
"پس چرا منو نزد؟" jk
کلی سوال و همه بی پاسخ
انقدر ورزش میکند که بدنش غرق عرق میشود
در میخورد و پسری با موهای بلوند وارد میشود
"پس بادیگارد جدید تویی؟"Steve
سوالی او را نگاه می کند
پسر میخندد و جلو می آید
با هم همقدم میشوند و به طبقه پایین که پر از وسایل ورزشیست میروند
"لباستو در بیار" ji hwan
"چرا؟" jk
"در بیار " ji hwan
بی حرف تی شرت را در می آورد و گوشه ای رها می کند
جی هوان با دقت دست های جئون را باند پیچی میکند
" چرا روباه اینجاست؟" jk
جی هوان کوچکترین نگاهی به چشم های ملتمس جئون نمی اندازد
"شخصیت من باعث شده اینجا باشن" ji hwan
"یعنی میخوای بگی؟" jk
باند را محکم میکشد و دستش پشت گردن جئون میرود
"من مکار و تنهام،سوال بعدی؟" ji hwan
"اما اونا هم جفت میشن" jk
"اینا نمیتونن جفت شن،چون همه شون مردن!" ji hwan
دستش سر میخورد و از شانه های پیچ در پیچ جئون پایین می آید
"شروع کن" ji hwan
گارد میگیرد و حمله میکنند
اما فکرش درگیر حرف های اوست
آنقدر که متوجه نمیشود باز هم در صورت جی هوان کوبیده است
"متاسفم حواسم نبود" hk
خم میشود که به او کمک کند اما به زمین زده میشود
"اینجا حواسم نبود و متاسفم نداریم باید هر چیزی رو زیر نظر داشته باشی؟" ji hwan
متعجب به چهره ی خشمگین او خیره میشود که فریاد می کشد
"فهمیدی جئون؟" ji hwan
"فهمیدم رئیس " jk
او دور می شود و به محض اینکه دستش سمت قفسه سینه اش میرود متوجه میشود آسیب جدی دیده
تی شرت را بر میدارد تا دنبال او برود اما با سردترین لحن ممکن می گوید :
"بمون و تمرین کن،صبحانه ساعت ۷ سرو میشه" ji hwan
و در سالن را به هم می کوبد
"انقدر بد زدمش؟" jk
سمت تردمیل میرود
"پس چرا منو نزد؟" jk
کلی سوال و همه بی پاسخ
انقدر ورزش میکند که بدنش غرق عرق میشود
در میخورد و پسری با موهای بلوند وارد میشود
"پس بادیگارد جدید تویی؟"Steve
سوالی او را نگاه می کند
پسر میخندد و جلو می آید
۹۴۴
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.