فریب کارp16
" من استیوم آشپز این عمارت!" Steve
دستش را می فشارد
"منم جانگکوکم،خوشبختم" jk
او هم اظهار خوشبختی میکند
"تو واقعا جذابی، دیشب از دور که دیدمت فهمیدم تازه واردی" Steve
"چه مدته اینجایی؟" jk
"تقریبا ۶ ماه،چطوری استخدام شدی؟ منظورم اینه که کسیو داشتی معرفیت کنه؟" Steve
"نه اومدم مصاحبه بعد استخدام شدم" jk
"باورم نمیشه،من به بدبختی اینجا کار میکنم تو با یه مصاحبه چند دقیقه ای قبول شدی ؟" Steve
"مگه تو چطوری استخدام شدی؟" jk
"پدرم ۱۵ سال آشپز این عمارت بوده و با کلی التماس اجازه دادن منم اینجا کار کنم،البته کسایی که میشناسم هم همین طور " Steve
"واقعا؟" jk
سر تکان میدهد
"کریستوفر دوست صمیمی خانوادگی اوناست
دیمن هم با پارتی کریستوفر اینجا کار میکنه
باغبون هم مدتی میشه اخراجش کردن وگرنه اونم عموی دیمن بود" Steve
"حالا که توجه میکنم اینجا برای همه چی یه آدم هست ولی باغبون نداره مگه میشه؟" jk
"منم برام تعجب اوره اما خود جی هوان به گلا رسیدگی میکنه " Steve
"اون واقعا آدم عجیبیه نمیشه تشخیص داد چی توی فکرش میگذره" jk
استیو سر تکان میدهد
"همچنان فوق العاده باهوش " Steve
"میگم...تو تا حالا دیدی با کسی رابطه ی خاصی داشته باشه؟" jk
نگاه استیو مشکوک میشود
"چه رابطه ای ؟" Steve
"کسیو دوست داشته باشه؟" jk
"زیاد خونه نیست که ببینم" Steve
با هم وارد سالن اصلی میشوند
جی هوان با اخم هایی در هم روی صندلی می نشیند
"استیو صبحانه آماده است؟" ji hwan
"بله رییس" Steve
"خوبه،جئون دوش بگیر و بیا بشین" ji hwan
"چرا؟" jk
بی حال او را نگاه میکند
"چون بوی سگ مرده میدی و حالم داره بد میشه" ji hwan
جئون از خشم و کمی خجالت سرخ میشود و سمت اتاقش قدم بر میدارد
زیر دوش می ایستد و از حرص مدام حرفاش را به مسخره بازی زمزمه میکند
"چون بوی سگ مرده میدی،انتظار داره بعد ۳ ساعت ورزش بوی عطر گل یاس بدم؟"jk
دستش را می فشارد
"منم جانگکوکم،خوشبختم" jk
او هم اظهار خوشبختی میکند
"تو واقعا جذابی، دیشب از دور که دیدمت فهمیدم تازه واردی" Steve
"چه مدته اینجایی؟" jk
"تقریبا ۶ ماه،چطوری استخدام شدی؟ منظورم اینه که کسیو داشتی معرفیت کنه؟" Steve
"نه اومدم مصاحبه بعد استخدام شدم" jk
"باورم نمیشه،من به بدبختی اینجا کار میکنم تو با یه مصاحبه چند دقیقه ای قبول شدی ؟" Steve
"مگه تو چطوری استخدام شدی؟" jk
"پدرم ۱۵ سال آشپز این عمارت بوده و با کلی التماس اجازه دادن منم اینجا کار کنم،البته کسایی که میشناسم هم همین طور " Steve
"واقعا؟" jk
سر تکان میدهد
"کریستوفر دوست صمیمی خانوادگی اوناست
دیمن هم با پارتی کریستوفر اینجا کار میکنه
باغبون هم مدتی میشه اخراجش کردن وگرنه اونم عموی دیمن بود" Steve
"حالا که توجه میکنم اینجا برای همه چی یه آدم هست ولی باغبون نداره مگه میشه؟" jk
"منم برام تعجب اوره اما خود جی هوان به گلا رسیدگی میکنه " Steve
"اون واقعا آدم عجیبیه نمیشه تشخیص داد چی توی فکرش میگذره" jk
استیو سر تکان میدهد
"همچنان فوق العاده باهوش " Steve
"میگم...تو تا حالا دیدی با کسی رابطه ی خاصی داشته باشه؟" jk
نگاه استیو مشکوک میشود
"چه رابطه ای ؟" Steve
"کسیو دوست داشته باشه؟" jk
"زیاد خونه نیست که ببینم" Steve
با هم وارد سالن اصلی میشوند
جی هوان با اخم هایی در هم روی صندلی می نشیند
"استیو صبحانه آماده است؟" ji hwan
"بله رییس" Steve
"خوبه،جئون دوش بگیر و بیا بشین" ji hwan
"چرا؟" jk
بی حال او را نگاه میکند
"چون بوی سگ مرده میدی و حالم داره بد میشه" ji hwan
جئون از خشم و کمی خجالت سرخ میشود و سمت اتاقش قدم بر میدارد
زیر دوش می ایستد و از حرص مدام حرفاش را به مسخره بازی زمزمه میکند
"چون بوی سگ مرده میدی،انتظار داره بعد ۳ ساعت ورزش بوی عطر گل یاس بدم؟"jk
۱.۴k
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.