فیکشن متاهل پارت۲۰
این قسمت یه اسمات کوچولو داره علامت زدم تا کجاعه میتونین نخونین
_ا/ت؟!
❗️چیزی نگفتم از اونجایی که تیشرت تنش نبود صورتشو با دستام قاب گرفتم و بوسیدمش، متوجه بودم که شکه شده اما انگار شاکی نبود، کمرمو گرفت کشیدم داخل درو بست و چسبوندم به در یه دستشو بالای سرم گذاشت و اون یکی دستشو روی گونه و فکم گذاشت؛ بوسه رو عمیق تر کرد و بدنشو به بدنم فشرد، دمای بدنم بالا و بالاتر میرفت موهاشو چنگ انداختم تا از خودم جداش کنم، نباید بیشتر از این پیش میرفتیم، موهاشو کشیدم که لبامون صدا دار از هم جدا شد، نفسای گرممون رو توی صورت هم خالی میکردیم
+معذرت میخوام..نباید اینکارو میکردم
جیمین دستشو زیر لباسم برد و پهلومو فشرد❗️
_کاری رو که شروع کردی تموم کن
از خجالت سرمو انداختم پایین، لعنت به من چرا این کارو کردم؛ سردرد داشت مغزمو سوراخ میکرد دمای بدنم بالا بود و احساس خفگی میکردم، جیمین صورتمو بالا گرفت و خواست ببوسم که هولش دادم عقب
_تو چت شده؟!
همونطوری که تکیهام به در بود نشستم رو زمین
+نمیدونم..
دستمو روی سرم گذاشتم
+سرم خیلی درد میکنه...مغزم داره ذوب میشه(ضربه آروم به سر)اینجا پر از فکره..
جیمین براید استایل بغلم کرد و بردم به سمت اتاق
_فکر کنم دوش گرفتن حالتو بهتر میکنه
منو برد توی حموم و گذاشتم روی میز سنگی که اونجا بود و رفت آب ولرم رو باز کرد توی وان
اومد سمتم و کشی که دور موهای کوتاهم بود رو درآورد و با گذاشتن بوسه ای روی گونم گفت که میره توی یه اتاق دیگه میخوابه تا من راحت باشم.
بعد از اینکه دوش گرفتم رفتم سمت کمد جیمین و یکی از پیراهن های مشکی رنگشو تنم کردم که با لباس زیر مشکیم بنظر خوب میومد چنتا از دکمه های پایین پیراهن رو بستم، با حوله یکم موهامو خشک کردم و رفتم سمت اتاق جیمین.
آروم درو باز کردم دیدم بیداره رفتم سمتش
+جیمینی من اومدم
_تو هنوز....نخوابیدی...؟!!!
نور کمی تو اتاق بود ولی اون خیلی خوب لباسمو دید و بریده بریده حرف زد، چهار دست و پا رفتم روی تخت و رفتم کنارش دراز کشیدم.
_امشب یکم عجیب شدی..
+(خنده بی جون)دلو زدم به دریا
_که اینطور...پس بیا بیشتر صمیمانهاش کنیم
دستشو باز کرد منم بغلش کردم و خوابیدیم.
صبح که بیدار شدم متوجه شدم جیمین از پشت محکم بغلم کرده طوری که بدنمون چفت هم بود از خودمون یه عکس گرفتم برای خودم و بعد به رونا پیام دادم
+"نظرت چیه یه سر به پنت هاوس شوهرت بزنی؟"
ادامه دارد...
خیله خب بچه ها من یه سوتی دادم نمیدونم متوجه شدید و به روم نمیارید یا واقعا دقت نکردید.
جنی باید به ا/ت میگفت اونی ولی من به اشتباه نوشتم نونا؛ پسرای کوچیک به خواهر بزرگ میگن نونا و دخترای کوچیک به خواهر بزرگ میگن اونی بنظرتون ویرایشش کنم؟🥲😂
_ا/ت؟!
❗️چیزی نگفتم از اونجایی که تیشرت تنش نبود صورتشو با دستام قاب گرفتم و بوسیدمش، متوجه بودم که شکه شده اما انگار شاکی نبود، کمرمو گرفت کشیدم داخل درو بست و چسبوندم به در یه دستشو بالای سرم گذاشت و اون یکی دستشو روی گونه و فکم گذاشت؛ بوسه رو عمیق تر کرد و بدنشو به بدنم فشرد، دمای بدنم بالا و بالاتر میرفت موهاشو چنگ انداختم تا از خودم جداش کنم، نباید بیشتر از این پیش میرفتیم، موهاشو کشیدم که لبامون صدا دار از هم جدا شد، نفسای گرممون رو توی صورت هم خالی میکردیم
+معذرت میخوام..نباید اینکارو میکردم
جیمین دستشو زیر لباسم برد و پهلومو فشرد❗️
_کاری رو که شروع کردی تموم کن
از خجالت سرمو انداختم پایین، لعنت به من چرا این کارو کردم؛ سردرد داشت مغزمو سوراخ میکرد دمای بدنم بالا بود و احساس خفگی میکردم، جیمین صورتمو بالا گرفت و خواست ببوسم که هولش دادم عقب
_تو چت شده؟!
همونطوری که تکیهام به در بود نشستم رو زمین
+نمیدونم..
دستمو روی سرم گذاشتم
+سرم خیلی درد میکنه...مغزم داره ذوب میشه(ضربه آروم به سر)اینجا پر از فکره..
جیمین براید استایل بغلم کرد و بردم به سمت اتاق
_فکر کنم دوش گرفتن حالتو بهتر میکنه
منو برد توی حموم و گذاشتم روی میز سنگی که اونجا بود و رفت آب ولرم رو باز کرد توی وان
اومد سمتم و کشی که دور موهای کوتاهم بود رو درآورد و با گذاشتن بوسه ای روی گونم گفت که میره توی یه اتاق دیگه میخوابه تا من راحت باشم.
بعد از اینکه دوش گرفتم رفتم سمت کمد جیمین و یکی از پیراهن های مشکی رنگشو تنم کردم که با لباس زیر مشکیم بنظر خوب میومد چنتا از دکمه های پایین پیراهن رو بستم، با حوله یکم موهامو خشک کردم و رفتم سمت اتاق جیمین.
آروم درو باز کردم دیدم بیداره رفتم سمتش
+جیمینی من اومدم
_تو هنوز....نخوابیدی...؟!!!
نور کمی تو اتاق بود ولی اون خیلی خوب لباسمو دید و بریده بریده حرف زد، چهار دست و پا رفتم روی تخت و رفتم کنارش دراز کشیدم.
_امشب یکم عجیب شدی..
+(خنده بی جون)دلو زدم به دریا
_که اینطور...پس بیا بیشتر صمیمانهاش کنیم
دستشو باز کرد منم بغلش کردم و خوابیدیم.
صبح که بیدار شدم متوجه شدم جیمین از پشت محکم بغلم کرده طوری که بدنمون چفت هم بود از خودمون یه عکس گرفتم برای خودم و بعد به رونا پیام دادم
+"نظرت چیه یه سر به پنت هاوس شوهرت بزنی؟"
ادامه دارد...
خیله خب بچه ها من یه سوتی دادم نمیدونم متوجه شدید و به روم نمیارید یا واقعا دقت نکردید.
جنی باید به ا/ت میگفت اونی ولی من به اشتباه نوشتم نونا؛ پسرای کوچیک به خواهر بزرگ میگن نونا و دخترای کوچیک به خواهر بزرگ میگن اونی بنظرتون ویرایشش کنم؟🥲😂
۱۸.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.