هرشب خواب تو را می دیدم نمی دونم خوب بود یا بد امانمی

هرشب خواب تو را می دیدم . نمی دونم خوب بود یا بد اما،نمی خواستم این خواب ها ادامه پید کند .
دوست داشتم یک بار دستانم را سمت خوابم دراز کنم و تو را از لابه لای تمام این رویاهای گاه و بی گاهم بیرون بکشم.دوست داشتم به جای اینکه تنها در خواب هایم قدم بگذاری ، یک بار هم که شده هم قدم با خودم شوی . اما تو بازهم هرشی تنها در خوابم همراهیم کردی . شاید یک فنجان قهوه دوای دردم می شد . بله ، یک فنجان قهوه مرا هم از تو دور می کرد هم از رویاهایی که تو همراهیشان می کردی . یک فنجان قهوه برای خودم میریزم اما ، تو ته فنجان قهوه ام هم هستی . می خواهم این بار تصویرت را با آب بشویم . شنیدم آب روشناییست . شاید به این بهانه چشمم به چشمت روشن شد . چشم های تو دو فنجان قهوه اند . اخم که می کنی قهوه تلخ تر می شود...
آزاده صمدی
دیدگاه ها (۱)

دنبال یک نشان می گردم یا رد پایی از تو که به سمت من باشد . ل...

"میخواهم بدانی که تمام نشده ای"از ذهنم نرفته ای و هنوز در قل...

این کاغذ ها را ببین. همه خالی مانده اند. نمی دانم چرا همیشه ...

شاید همین امشب پیدا شدی. شاید همین امشب پیدا شدم. من از طلوع...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

عــطــر بآرآنسه پآرتی VP.2سه روز گذشت ، دوباره همون کوچه این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط