پارت
پارت ۲۵
مدرسه مافیایی
تهیونگ چوشت نیومد
لورا ام نمیدونم
تهیونگ پس الان باید خوشت بیاد
و تهیونگ لورا رو میبوسه و بد از ۳ مین از هم جدا میشن
تهیونگ حالا چطور
لورا اره
معلم میاد
معلم بچه ها برین بیرون امشب جشن دارین
لورا و تهیونگ باشه
بد لورا اومد باشه که دید هنوز پاش درد میکنه
ویو تهیونگ
بد از اینکه لورا رو بوسیدم معلم اومد و گفت بریم برون جشن داریم لورا دومی بلند شه که دید پاش هنوز درد میکنه پس براید استایل بغل کردم
لورا چیکار میکنی
تهیونگ مگه پات درد نمیکرد
لورا اره اما میتونم خودم بیام فقط درد میکنه
تهیونگ تا من اینجام تو نباید یه درد کوچیک بکشی
ادمین چقدر الوس بازی دارین شما ها
تهیونگ خود داری مینویسی به ما چه
ادمین به هر حال
تهیونگ باشه تو راست میگی خالا برگرد سر داستان
ادمین باشه
ویو لورا
اومد پاشم که دیدم پام درد میکنه که یهو تهیونگ بغلم کرد و بد از اون حرفش سرخ شدم
ویو لنی
مک و کوک داشتیم از پشت پنجره اونا رو میدیدم جفتمون خیلی خر ذق بودیم که معلم اومد گند زد تو حالمون
فلش بک
معلم هی شما دو تا اینجا چیکار میکنید( عصبانی چون خواهرزادش توی مدرسه اون و از کوک خوشش میاد و از خالش میخواد تا نزار کوک نزدیک کسی بشه )
لنی هیچی داشتیم___
که معلم حرفش رو قطع میکنه و میگه
معلم برام مهم نیست برین تو حیاط
کوک و لنی باشه
توی جشن
ویو لنی
من و کوک کناره هم نشسته بودیم و لورا و تهیونگ هم کناره هم بد از 2,3 ساعت خیلی خسته بودم جون صبحم ساعت ۵ بیدار شد بود یه نگاه به ساعت صانداختم ساعت تازه ۶ بود پس تصمیم گرفتم سرم دو بزارم دوی شونه های کوک و بخوابم
ویو کوک داشتم به جشن نگاه میکردم که احساس کردم یچیزی رو شونه هام که دیدم لنی که خوابش برد پس براید استایل بغلش کردم و بردم به اتاق و گذاشتمش رو تخت که یهو لنی بلند شد
لنی کجا میری (خوابآلود)
کوک میدم برون
لنی میشه نری (بازم خوابآلود)
کوک شیطون شدی یا
لنی عععع بهت میگم بمون یعنی بمون (کمی خوابآلود)
کوک باشه باشه تو عصبی نشو
ویو راوی
______________________________
بچه ها بنظرتون چیه ادامه بدم یا نه خودم موندم
#رمان #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ #رمان_جونگکوک
#فیک #فیک_بی_تی_اس ##فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ
مدرسه مافیایی
تهیونگ چوشت نیومد
لورا ام نمیدونم
تهیونگ پس الان باید خوشت بیاد
و تهیونگ لورا رو میبوسه و بد از ۳ مین از هم جدا میشن
تهیونگ حالا چطور
لورا اره
معلم میاد
معلم بچه ها برین بیرون امشب جشن دارین
لورا و تهیونگ باشه
بد لورا اومد باشه که دید هنوز پاش درد میکنه
ویو تهیونگ
بد از اینکه لورا رو بوسیدم معلم اومد و گفت بریم برون جشن داریم لورا دومی بلند شه که دید پاش هنوز درد میکنه پس براید استایل بغل کردم
لورا چیکار میکنی
تهیونگ مگه پات درد نمیکرد
لورا اره اما میتونم خودم بیام فقط درد میکنه
تهیونگ تا من اینجام تو نباید یه درد کوچیک بکشی
ادمین چقدر الوس بازی دارین شما ها
تهیونگ خود داری مینویسی به ما چه
ادمین به هر حال
تهیونگ باشه تو راست میگی خالا برگرد سر داستان
ادمین باشه
ویو لورا
اومد پاشم که دیدم پام درد میکنه که یهو تهیونگ بغلم کرد و بد از اون حرفش سرخ شدم
ویو لنی
مک و کوک داشتیم از پشت پنجره اونا رو میدیدم جفتمون خیلی خر ذق بودیم که معلم اومد گند زد تو حالمون
فلش بک
معلم هی شما دو تا اینجا چیکار میکنید( عصبانی چون خواهرزادش توی مدرسه اون و از کوک خوشش میاد و از خالش میخواد تا نزار کوک نزدیک کسی بشه )
لنی هیچی داشتیم___
که معلم حرفش رو قطع میکنه و میگه
معلم برام مهم نیست برین تو حیاط
کوک و لنی باشه
توی جشن
ویو لنی
من و کوک کناره هم نشسته بودیم و لورا و تهیونگ هم کناره هم بد از 2,3 ساعت خیلی خسته بودم جون صبحم ساعت ۵ بیدار شد بود یه نگاه به ساعت صانداختم ساعت تازه ۶ بود پس تصمیم گرفتم سرم دو بزارم دوی شونه های کوک و بخوابم
ویو کوک داشتم به جشن نگاه میکردم که احساس کردم یچیزی رو شونه هام که دیدم لنی که خوابش برد پس براید استایل بغلش کردم و بردم به اتاق و گذاشتمش رو تخت که یهو لنی بلند شد
لنی کجا میری (خوابآلود)
کوک میدم برون
لنی میشه نری (بازم خوابآلود)
کوک شیطون شدی یا
لنی عععع بهت میگم بمون یعنی بمون (کمی خوابآلود)
کوک باشه باشه تو عصبی نشو
ویو راوی
______________________________
بچه ها بنظرتون چیه ادامه بدم یا نه خودم موندم
#رمان #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ #رمان_جونگکوک
#فیک #فیک_بی_تی_اس ##فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ
- ۹.۰k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط