ات و ته الان تو ماشینن ته هم در رو قفل کرده

ات و ته الان تو ماشینن ته هم در رو قفل کرده

ات دست از سرم بردار بزار زندگیم رو بکنم

ته داره رانندگی میکنه

ات ب بسه ت تمومش کنن نم ی تونم

ته راستی کوک و جیمین منتظرتن دلشون خیلی برات تنگ شده(با یک نگاهیی که ات منظورش رو فحمید این نرف رو زد)

ات (بغض کرده و دستاش داره میلرزه)

ته ازشون میترسی؟

ات(با بغض سرشرو تکون داد)

ته(زد کنار و برگشت رو به ات)

ته مگه من مردم من مگه میزارم کاری باهات داشته باشن کوچولوی قشنگمم هاا بیا بغلم همه اینا هم ی بازی بود برای اینکه سوپرایز بشی تموم شد دیگه تموم