fake kook
fake kook
part*³⁰
و پنجره هارو بستم
کوک: چیکار میکنی
ا.ت: خودم میدونم
کوک: من خوبم توبرو بیرون
ا.ت: منم تا اینکه خوب نشدی نمیبرم بیرون
کوک: هیی
ا.ت: هرچی میخوای بگی بگو من حالتو خوب میکنم
سریع رفتم یکم اب اوردم و یه پارچه
ا.ت: بیا اینجا بخواب
کوک: دیوونه شدی
ا.ت: میای یا نه
کوک: نه
رفتم دستشو گرفتم و به زور بردمش
کوک: ولم کن
ا.ت: تو که فک نکنم بری دکتر پس مجبورم خودم خوبت کنم
یکم اب سرد ریختم رو پاهاش
کوک: نکن سرده
ا.ت: برات بهتره حالا دراز بکش
و یه پاچه خیس کردم گذاشتم رو پیشونیش
ا.ت: الان خوبه دمای بدنت میاد پایین تر
کوک: اینکارا لازمه
ا.ت: اره لازمه
رفتم براش یه ابمیوه گرفتم از بیرون
ا.ت: بیا اینو بخور
کوک: میل ندارم
ا.ت: باید بخوری حالت بد میشه
کوک: خب بده
ا.ت: همشو باید بخوری
کوک: نمیخوام
ا.ت: خودتو لوس نکن بخور
کوک: 😂
ا.ت: بخور
کوک: بیا خوردم تموم شد دیگه ولی خیلی گرمه
ا.ت: تحمل کن بلند شو یکم راه برو
کوک: چرا
ا.ت: همین که بهت گفتم
دستشو گرفتم بلندش کردم
ا.ت: اگه بلند نشی بعد خسته میمونیا بلند شو
کوک: باشه
ا.ت: ایی
کوک: چیشد خوبی
ا.ت: یکم پام درد اومد
کوک: میگم پات همیشه درد میگیره
ا.ت: بعضی موقع ها درد میگیره
کوک: بیا بشین
ا.ت: من میشینم تو یکم راه برو
کوک: باشه
ا.ت: حالا کجا بودی اینقدر حالت بد شد
کوک: دیشب تو بارون بودم
ا.ت: چرا
کوک: اب هوای بارونی دوس دارم
ا.ت: ببین سرما خوردی
کوک: من خوبم
دستمو باز گذاشتم رو پیشونیش
ا.ت: الان خوبه دما بدنن عادیه
کوک: خوب شدم
ا.ت: یکم استراحت کن خب من برم
کوک: بشین کجا میخوای بری
ا.ت: کار دارم
کوک: کارو بزار برای بعد
ا.ت: اخراج میشم
کوک: کی میخواد اخراجت کنه
ا.ت: خب تو
کوک: 😅
ا.ت: کارم داری
کوک: نه بیا بشین فقط پیشم
ا.ت: باشه
کوک: ا.ت
ا.ت: بله
کوک: دوس پسر داری
ا.ت: نه ندارم
کوک: کسی دوست داری
ا.ت: من نمیدونم چرا این سوالا
کوک: همینجوری
کوک:یه سوال دیگه
ا.ت: بپرس
کوک: از من بدت میاد
ا.ت: نه چرا بدم بیاد
کوک: چون میدونم اولین باری که دیدمت توی همون کافه با نفرت نگام میکردی
ا.ت: خب الان عوض شدم
کوک: 😅وقت غذاست دیگه تا بریم
ا.ت: بریم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³⁰
و پنجره هارو بستم
کوک: چیکار میکنی
ا.ت: خودم میدونم
کوک: من خوبم توبرو بیرون
ا.ت: منم تا اینکه خوب نشدی نمیبرم بیرون
کوک: هیی
ا.ت: هرچی میخوای بگی بگو من حالتو خوب میکنم
سریع رفتم یکم اب اوردم و یه پارچه
ا.ت: بیا اینجا بخواب
کوک: دیوونه شدی
ا.ت: میای یا نه
کوک: نه
رفتم دستشو گرفتم و به زور بردمش
کوک: ولم کن
ا.ت: تو که فک نکنم بری دکتر پس مجبورم خودم خوبت کنم
یکم اب سرد ریختم رو پاهاش
کوک: نکن سرده
ا.ت: برات بهتره حالا دراز بکش
و یه پاچه خیس کردم گذاشتم رو پیشونیش
ا.ت: الان خوبه دمای بدنت میاد پایین تر
کوک: اینکارا لازمه
ا.ت: اره لازمه
رفتم براش یه ابمیوه گرفتم از بیرون
ا.ت: بیا اینو بخور
کوک: میل ندارم
ا.ت: باید بخوری حالت بد میشه
کوک: خب بده
ا.ت: همشو باید بخوری
کوک: نمیخوام
ا.ت: خودتو لوس نکن بخور
کوک: 😂
ا.ت: بخور
کوک: بیا خوردم تموم شد دیگه ولی خیلی گرمه
ا.ت: تحمل کن بلند شو یکم راه برو
کوک: چرا
ا.ت: همین که بهت گفتم
دستشو گرفتم بلندش کردم
ا.ت: اگه بلند نشی بعد خسته میمونیا بلند شو
کوک: باشه
ا.ت: ایی
کوک: چیشد خوبی
ا.ت: یکم پام درد اومد
کوک: میگم پات همیشه درد میگیره
ا.ت: بعضی موقع ها درد میگیره
کوک: بیا بشین
ا.ت: من میشینم تو یکم راه برو
کوک: باشه
ا.ت: حالا کجا بودی اینقدر حالت بد شد
کوک: دیشب تو بارون بودم
ا.ت: چرا
کوک: اب هوای بارونی دوس دارم
ا.ت: ببین سرما خوردی
کوک: من خوبم
دستمو باز گذاشتم رو پیشونیش
ا.ت: الان خوبه دما بدنن عادیه
کوک: خوب شدم
ا.ت: یکم استراحت کن خب من برم
کوک: بشین کجا میخوای بری
ا.ت: کار دارم
کوک: کارو بزار برای بعد
ا.ت: اخراج میشم
کوک: کی میخواد اخراجت کنه
ا.ت: خب تو
کوک: 😅
ا.ت: کارم داری
کوک: نه بیا بشین فقط پیشم
ا.ت: باشه
کوک: ا.ت
ا.ت: بله
کوک: دوس پسر داری
ا.ت: نه ندارم
کوک: کسی دوست داری
ا.ت: من نمیدونم چرا این سوالا
کوک: همینجوری
کوک:یه سوال دیگه
ا.ت: بپرس
کوک: از من بدت میاد
ا.ت: نه چرا بدم بیاد
کوک: چون میدونم اولین باری که دیدمت توی همون کافه با نفرت نگام میکردی
ا.ت: خب الان عوض شدم
کوک: 😅وقت غذاست دیگه تا بریم
ا.ت: بریم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۲.۰k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.