فیک دست نیافتنی پارت ۱۵
فیک دست نیافتنی پارت ۱۵
از زبان تهیونگ
بازوشو محکم تو دستم گرفتم و از صندلیش بلندش کردم و کشیدمش جلوم و باهاش چشم تو چشم شدم
با حرص و اعصاب داغونم طوری که مثل کوه آتش فشان شروع میکردم به فوران سرمو نزدیک سرش بردم و تو گوشش آروم گفتم: فقط اگه یک بار دیگه ازت همچین کاری سر بزنه مطمئن باش که زنده نمی زارمت تک تک استخوناتو خورد می کنم و میندازم جلوی سگام
بعد از اتمام جملم بازوشو پس زدم و نگاهمو ازش گرفتم و به راهم ادامه دادم و رسیدم به ات و چلسی و پشت سرشون قدم برداشتم و هر چیزی که سمت ات میشد رو زیر نظر می گرفتم نمی خواستم حتی ماه هم نگاهش کنه
با این دل صاب مردم چیکار کنم که انقدر عاشقانه وار ات رو میخواد؟ چیکار کنم روش غیرت دارم نمی خوام هیچکس سمتش بیاد یا حتی اسمشو به زبون بیاره دلم می خواست هرکی که بهش نزدیک میشه رو بزنم داغونش کنم که چطور به خودش اجازه داده بیاد سمت دارایی های من
کلی خرید کردن و من بدبخت همه ی خریداشون به دستم بود رفتن تو یه فروشگاه دیگه تا لباس بخرن
کلافه شدم از دست اینا چقدر خرید میکنن صد جا میرن تا یه لباس انتخاب کنن
از زبان ات
رفتیم تو یه فروشگاه تا لباس انتخاب کنیم چلسی یه لباس صورتی انتخاب کرد و رفت اونو پوشید هم من و هم تهیونگ از لباسش خوشمون اومد و چلسی اونو خرید ولی من هنوز نمی تونستم یه لباس انتخاب کنم هی می رفتم اتاق پرو و لباسا رو می پوشیدم ولی مگه خانوم و آقا قبول می کردن هی از لباسا ایراد می گرفتن این خیلی کوتاهه این تنگه اون خیلی بازه این خیلی پوشیدست تا بالاخره یه لباسو آقا به سلیقه ی خودش انتخاب کرد و بهم داد تا برم بپوشمشو بیام
از زبان تهیونگ
ات هی می رفت اتاق پرو و می اومد بیرون با یه لباس جدید تا من و چلسی یکی رو انتخاب کنیم
تک تک لباسا رو می پوشیدم نمی تونستم این همه زیبایی رو یه جا هضم کنم هر چی که می پوشید بهش می اومد یکی از لباسرو پوشید که خیلی کوتاه بود نمی خواستم خیلی بدنش تو چشم باشه اون بدن فقط مال خودمه نمی خوام کسی ببینتش
یکی دیگه از لباسارو پوشید خیلی باز بود همینجور محوش بودم یه وجب بچه کاملا هوش و هواسم رو گرفت خیلی خوشگل و جذاب شده بود اصلا نمی تونستم ازش چشم بردارم چلسی که کنارم بود آروم به بازوم زد که به خودم اومدم سریع بهش گفتم که بره لباسش رو عوض کنه چون خیلی زشته با اخم رفت اتاق پرو تا عوضش کنه
نمی خواستم هیچکس بجز خود بنده اونو تو لباس باز ببینه چه معنی داره که اون برای بقیه همچین لباسایی رو بپوشه نکنه فکر کرده چون چشم منو دور دیده هر چی که دلش میخواد می تونه بپوشه؟
خودم دست به کار شدم و براش یه لباس به سلیقه ی خودم انتخاب مردم خیلی قشنگ بود دادم دستشو رفت تا امتحانش کنه خیلی طولش داده بود نگران شدم
از زبان تهیونگ
بازوشو محکم تو دستم گرفتم و از صندلیش بلندش کردم و کشیدمش جلوم و باهاش چشم تو چشم شدم
با حرص و اعصاب داغونم طوری که مثل کوه آتش فشان شروع میکردم به فوران سرمو نزدیک سرش بردم و تو گوشش آروم گفتم: فقط اگه یک بار دیگه ازت همچین کاری سر بزنه مطمئن باش که زنده نمی زارمت تک تک استخوناتو خورد می کنم و میندازم جلوی سگام
بعد از اتمام جملم بازوشو پس زدم و نگاهمو ازش گرفتم و به راهم ادامه دادم و رسیدم به ات و چلسی و پشت سرشون قدم برداشتم و هر چیزی که سمت ات میشد رو زیر نظر می گرفتم نمی خواستم حتی ماه هم نگاهش کنه
با این دل صاب مردم چیکار کنم که انقدر عاشقانه وار ات رو میخواد؟ چیکار کنم روش غیرت دارم نمی خوام هیچکس سمتش بیاد یا حتی اسمشو به زبون بیاره دلم می خواست هرکی که بهش نزدیک میشه رو بزنم داغونش کنم که چطور به خودش اجازه داده بیاد سمت دارایی های من
کلی خرید کردن و من بدبخت همه ی خریداشون به دستم بود رفتن تو یه فروشگاه دیگه تا لباس بخرن
کلافه شدم از دست اینا چقدر خرید میکنن صد جا میرن تا یه لباس انتخاب کنن
از زبان ات
رفتیم تو یه فروشگاه تا لباس انتخاب کنیم چلسی یه لباس صورتی انتخاب کرد و رفت اونو پوشید هم من و هم تهیونگ از لباسش خوشمون اومد و چلسی اونو خرید ولی من هنوز نمی تونستم یه لباس انتخاب کنم هی می رفتم اتاق پرو و لباسا رو می پوشیدم ولی مگه خانوم و آقا قبول می کردن هی از لباسا ایراد می گرفتن این خیلی کوتاهه این تنگه اون خیلی بازه این خیلی پوشیدست تا بالاخره یه لباسو آقا به سلیقه ی خودش انتخاب کرد و بهم داد تا برم بپوشمشو بیام
از زبان تهیونگ
ات هی می رفت اتاق پرو و می اومد بیرون با یه لباس جدید تا من و چلسی یکی رو انتخاب کنیم
تک تک لباسا رو می پوشیدم نمی تونستم این همه زیبایی رو یه جا هضم کنم هر چی که می پوشید بهش می اومد یکی از لباسرو پوشید که خیلی کوتاه بود نمی خواستم خیلی بدنش تو چشم باشه اون بدن فقط مال خودمه نمی خوام کسی ببینتش
یکی دیگه از لباسارو پوشید خیلی باز بود همینجور محوش بودم یه وجب بچه کاملا هوش و هواسم رو گرفت خیلی خوشگل و جذاب شده بود اصلا نمی تونستم ازش چشم بردارم چلسی که کنارم بود آروم به بازوم زد که به خودم اومدم سریع بهش گفتم که بره لباسش رو عوض کنه چون خیلی زشته با اخم رفت اتاق پرو تا عوضش کنه
نمی خواستم هیچکس بجز خود بنده اونو تو لباس باز ببینه چه معنی داره که اون برای بقیه همچین لباسایی رو بپوشه نکنه فکر کرده چون چشم منو دور دیده هر چی که دلش میخواد می تونه بپوشه؟
خودم دست به کار شدم و براش یه لباس به سلیقه ی خودم انتخاب مردم خیلی قشنگ بود دادم دستشو رفت تا امتحانش کنه خیلی طولش داده بود نگران شدم
۱۹.۶k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.