فیک دست نیافتنی پارت ۱۴
فیک دست نیافتنی پارت ۱۴
از زبان تهیونگ
هربار میخواستم دستای ات رو بگیرم و بهش بگم که چقدر دوسش دارم و بدون اون زندگی برام بی معنیه ولی نمی تونستم باهاش باشم نمی خوام صدمه ای ببینه بخاطر همین بهتره که ازم دور باشه تا اسیر من شه
بخاطر اینکه پی گیری های زیادی درباره ی قتل برادرم جئونگ هیون انجام دادن خودمو خیلی قاطیه ماجرا کردم و هر لحظه ممکنه تو خطر باشم هرچی باشه منم یه مافیا هستم و دشمنای زیادی دارم مخصوصا حالا که نمی دونم قاتل جئونگ هیون کیه هر کی میتونه باشه
تو این فکر بودم که قاتل برادرم ممکنه پدر ات باشه چون یادمه به این امید که جئونگ هیون بلایی سر ات بیاره اونو به هر قیمتی به ازدواج باهاش درآورد تا از دست ات خلاص شه و وقتی فهمید که جئونگ هیون و است با هم خوبن ازش نامید شد و حتی یه شبم بحث شون شدت گرفت که پدر ات به جئونگ هیون گفت که اگه از شر ات خلاص نشه به ضرر خودش تموم میشه
خودش نمی خواست مستقیماً به دخترش ات صدمه ای بزنه بخاطر همین برادرمو وارد این ماجرا کرد و به ضررش هم تموم شد الان اون مرده و ممکنه قاتل مرگش هم خود پدر زنش باشه
ذهنمو خیلی درگیر خودش کرده بود که دیدم یکدفعه همون پسرای دم در ورودی پاساژ اومدن تو کافیشاپ قسم خوردم که اگه دوباره ببینمشون زنده نمیزارم شون اما حالا که ات و چلسی باهام بودن نمی خواستم جلوی اونا آدم خطرناکی باشم بخاطر همین تحملشون کردم
رفتن چند میز اون ور تر پشت سر ات نشستن و همش با نگاه ها و لبخند های موزیانه و کثیفشون اعصاب منو خط خطی می کردن هربار می خواستم بلند شم برم بزنم درب و داغونشون کنم ولی فقط بخاطر روحیه ات و چلسی این کارو نکردم اما اگه مجبور شم مثل اون شب تولد ات کنترلمو از دست میدم و ها کاری که به سرم بزنه انجام میدم
برای اینکه خودمو یکم آروم کنم و حرصمو خالی کنم با انگشت شستم هی روی میز می زدم و با تنفر و عصبانیت بهشون نگاه می کردم اما انگار گوششون بدهکار نبود از رو نمی رفتن
چلسی با سفارش ها اومد صندلیه کنار من و ات نشست و ات و چلسی شروع کردن به خودن اما من همینطور داشتم به پسرا نگاه می کردم
برای اینکه ات و چلسی کنارم استرس و نگرانی نداشته باشن منم سعی کردم یکم خودمو به اون راه بزنم ولی نمی تونستم یه جا بمونمو و هیچ کاری نکنم و بزارم اون عوضی ها هر کاری که دلشون بخواد بکنن
بعد از اینکه چلسی و ات سفارش هاشونو خوردن من هنوز یک چهارم قهوم رو هم نخورده بودم بلند شدیم که بریم
من عقب چلسی و ات داشتم راه می رفتم وقتی داشتیم از کنار میز پسرا رد میشدیم طوری که ات و چلسی متوجه نشن بازوی همونی رو که می خواست ات رو لمس کنه محکم تو دستم گرفت و باهاش چشم تو چشم شدم
از زبان تهیونگ
هربار میخواستم دستای ات رو بگیرم و بهش بگم که چقدر دوسش دارم و بدون اون زندگی برام بی معنیه ولی نمی تونستم باهاش باشم نمی خوام صدمه ای ببینه بخاطر همین بهتره که ازم دور باشه تا اسیر من شه
بخاطر اینکه پی گیری های زیادی درباره ی قتل برادرم جئونگ هیون انجام دادن خودمو خیلی قاطیه ماجرا کردم و هر لحظه ممکنه تو خطر باشم هرچی باشه منم یه مافیا هستم و دشمنای زیادی دارم مخصوصا حالا که نمی دونم قاتل جئونگ هیون کیه هر کی میتونه باشه
تو این فکر بودم که قاتل برادرم ممکنه پدر ات باشه چون یادمه به این امید که جئونگ هیون بلایی سر ات بیاره اونو به هر قیمتی به ازدواج باهاش درآورد تا از دست ات خلاص شه و وقتی فهمید که جئونگ هیون و است با هم خوبن ازش نامید شد و حتی یه شبم بحث شون شدت گرفت که پدر ات به جئونگ هیون گفت که اگه از شر ات خلاص نشه به ضرر خودش تموم میشه
خودش نمی خواست مستقیماً به دخترش ات صدمه ای بزنه بخاطر همین برادرمو وارد این ماجرا کرد و به ضررش هم تموم شد الان اون مرده و ممکنه قاتل مرگش هم خود پدر زنش باشه
ذهنمو خیلی درگیر خودش کرده بود که دیدم یکدفعه همون پسرای دم در ورودی پاساژ اومدن تو کافیشاپ قسم خوردم که اگه دوباره ببینمشون زنده نمیزارم شون اما حالا که ات و چلسی باهام بودن نمی خواستم جلوی اونا آدم خطرناکی باشم بخاطر همین تحملشون کردم
رفتن چند میز اون ور تر پشت سر ات نشستن و همش با نگاه ها و لبخند های موزیانه و کثیفشون اعصاب منو خط خطی می کردن هربار می خواستم بلند شم برم بزنم درب و داغونشون کنم ولی فقط بخاطر روحیه ات و چلسی این کارو نکردم اما اگه مجبور شم مثل اون شب تولد ات کنترلمو از دست میدم و ها کاری که به سرم بزنه انجام میدم
برای اینکه خودمو یکم آروم کنم و حرصمو خالی کنم با انگشت شستم هی روی میز می زدم و با تنفر و عصبانیت بهشون نگاه می کردم اما انگار گوششون بدهکار نبود از رو نمی رفتن
چلسی با سفارش ها اومد صندلیه کنار من و ات نشست و ات و چلسی شروع کردن به خودن اما من همینطور داشتم به پسرا نگاه می کردم
برای اینکه ات و چلسی کنارم استرس و نگرانی نداشته باشن منم سعی کردم یکم خودمو به اون راه بزنم ولی نمی تونستم یه جا بمونمو و هیچ کاری نکنم و بزارم اون عوضی ها هر کاری که دلشون بخواد بکنن
بعد از اینکه چلسی و ات سفارش هاشونو خوردن من هنوز یک چهارم قهوم رو هم نخورده بودم بلند شدیم که بریم
من عقب چلسی و ات داشتم راه می رفتم وقتی داشتیم از کنار میز پسرا رد میشدیم طوری که ات و چلسی متوجه نشن بازوی همونی رو که می خواست ات رو لمس کنه محکم تو دستم گرفت و باهاش چشم تو چشم شدم
۱۹.۶k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.