پارت اخرp

(پارت اخر)p¹³
When you were an employee...
(پرش زمانی ساعت هشت شب)
(یونگی ویو)
چراغارا خاموش کردم و با گستارم یه گوشه نشسته بودم برنامم این بود وقتی ا.ت وارد شد شرو گیتار زدن بکنم
چند مین نشسته بودم که صدای کیلید اومد
ا.ت وارد شد
و شرو‌ کردم به گیتار زدم
(ا.ت ویو)
کیلیدمو از کیفم برداشتم و درو باز کردم وقتی وارد شدم یه صدای گیتار زدن شنیدم
چراغ و‌ روشن کردم دیدم یونگی نشسته داره گیتار میزنه
ا.ت:این..جا چقدر قشنگ شده
یونگی از جاش بلند شد و‌گیتار و گذاشت کنار
ا.ت: مناسبتش چیه
یونگی:ا.ت..
ا.ت:جونم
یونگی به ا.ت نزدیک میشه
ا.ت:یونگی چیشده
یونگی: چیزه
یونگی یهو زانو میزنه
ا.ت: چیکار می‌کنی؟
یونگی جعبه انگشترو از جاش درمیاره و بازش میکنه
دستمو گذاشتم رو دهنم و تعجب کردم
یونگی:خانم پارک ایا مایلید تا اخر عمر کنار من زندگی کنی ؟
خیلی هیجان داشتم
ا.ت:ار..ه
یونگی یه لبخند زد و‌انگشترو کرد رو دستمو همو بغل کردیم
یونگی ریز بوسم کرد
ا.ت:این اولین بوسمون بود...
یونگی:قراره هر روز تجربش کنی
ا.ت:دوست دارم
یونگی:من بیشتر:)
پایاننن
خوشتون اومد؟
امروز براتون ۳ پارت گذاشتم:)
دیدگاه ها (۰)

When you got married by forceوقتی بزور باهم ازدواج کردید____...

گایز من امروز نمیتونم براتون پارت بزارم ببخشید سرم امروز شلو...

p¹²یونگی:میخوام دوست دخترم بشیا.ت:...همونجا خشکم زدا.ت:شوخی ...

p¹¹When you were an employee...بعد چند مین رسیدیم و از ماشین...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

فیک مافیای سیاه من part 3

فیک مافیای سیاه من part 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط