پارت -7-
پارت -7-
گفتم وا چرا رد دادی علی همکلاسیمه ظاهر شد و با اخم بهم نگاه کرد گفتم ها مشکلت چیه خب حرف بزن ببینم هیچی نگفت و دوباره غیب شد گفتم به درک نگو به توجه بهش شماره علی رو گرفتم بعده دوتا بوق گفت الو دختره ور پریده چرا رد میدی ها الان من شدم مزاحمت پریدم وسط حرفش که اگه میزاشتم ادامه بده تا صبح حرف میزد گفتم وااای علی ببخش دستم خورد دیگه پسر کارتو بگو گفت؛امشب تولدمه پارتی گرفتم باید بیای یهو جلوم ظاهر شد و با عصبانیت بهم زول زد گفتم علی من بعدا بهت زنگ میزنم سریع گوشیو قطع کردم گفتم چته تو یهو ظاهر میشی اومد نزدیک و اروم ولی عصبی گفت( نمیری) وا این چجوری شنید؟ کلا یادم رفته بود این جنه و چه قابلیت های داره بلند داد زدم : ب تو چه اخه من هرجا دلم بخواد میرم فهمیدی چشماش غمگین شد اما یهو غیب شد و مثله باد از پنجره رفت بیرون عه یعنی اگه سرش داد بزنم ناراحتش کنم میره؟ اخیش راحت شدم پنجره رو بستم و یه اهنگ پلی کردم و رقص کنان رفتم سمته کمده لباسام و یه لباسه خوشگل برا شب انتخاب کردم از لجه اون مرتیکه هم که شده میرم لباسم یه دکلته کوتاه مشکی بود که رو سینه اش خز داشت و خیلی تاز بود ساعتو نگاه کردم 6 بود یعنی دوساعت وقت داشتم اماده شم سریع پریدم تو حموم و یه دوش مفصل گرفتم و امدم بیرون اخ چه لذتی داشت نشستم جلو اینه و موهامو خشک کردم برا یک لحظه یادش افتادم یاده شونه زدنش و نگاه کردنش انگار یه چی کم بود وایییی من چجوری تو یه روز وابسته این یارو شدم ای خدا دیونه شدم بیخیاله فکرکردن شدم و رفتم لباسه خوشگلمو پوشیدم موهامو دم اسبی بستم یه تیکه از جلو ریختم رو صورتم یه رژه مخملی قرمزم زدم و با یه خط چشم کارو تموم کردم جوراب شلواری هامو پوشیدم با صندل های پاشنه بلندم نگاه کردم ب ساعت نیم ساعت دیگه وقت داشتم لاکه مشکی رو برداشتم و ناخونامو خوشگل کردم تو اینه قدی به خودم نگاه کردم محشر بود پالتو وشالم گوشی و کیفمو برداشتم و رفتم تو پارکینگ دزد گیر رو زدم و سوار شدم وراه افتادم سمت ویلای علی... وقتی رسیدم برا یه لحظه ترسیدم چون فضاش خیلی تاریک و شلوغ بود بیخیاله فکر کردن شدم و رفتم داخله ویلا دم در پالتو رو تحویل دادم به خدمتکار و به سالن نگاه کردم فضا نیمه تاریک بود رفتم سمته یکی از میز های وسطه سالن و از خدمت کاری که از کنارم رد شد یه نوشیدنی گرفتم و ازش پرسیدم الکلیه گفت نه و رفت خیلی تشنه ام بود لیوانو کامل سر کشیدم صدای موزیک زیادی بلند بود منم لذت میبردم یکی از پشتم گفت به به آیلار خانوم خوش امدی برگشتم دیدم علی رضا با یه تیپه فوق العاده شیک پشتم وایستاده سلام واحوال پرسی کردیم و... اروم باریتم موزیک خودمو تکون میدادم نوشیدنی میخوردم واز فضا لذت میبردم
گفتم وا چرا رد دادی علی همکلاسیمه ظاهر شد و با اخم بهم نگاه کرد گفتم ها مشکلت چیه خب حرف بزن ببینم هیچی نگفت و دوباره غیب شد گفتم به درک نگو به توجه بهش شماره علی رو گرفتم بعده دوتا بوق گفت الو دختره ور پریده چرا رد میدی ها الان من شدم مزاحمت پریدم وسط حرفش که اگه میزاشتم ادامه بده تا صبح حرف میزد گفتم وااای علی ببخش دستم خورد دیگه پسر کارتو بگو گفت؛امشب تولدمه پارتی گرفتم باید بیای یهو جلوم ظاهر شد و با عصبانیت بهم زول زد گفتم علی من بعدا بهت زنگ میزنم سریع گوشیو قطع کردم گفتم چته تو یهو ظاهر میشی اومد نزدیک و اروم ولی عصبی گفت( نمیری) وا این چجوری شنید؟ کلا یادم رفته بود این جنه و چه قابلیت های داره بلند داد زدم : ب تو چه اخه من هرجا دلم بخواد میرم فهمیدی چشماش غمگین شد اما یهو غیب شد و مثله باد از پنجره رفت بیرون عه یعنی اگه سرش داد بزنم ناراحتش کنم میره؟ اخیش راحت شدم پنجره رو بستم و یه اهنگ پلی کردم و رقص کنان رفتم سمته کمده لباسام و یه لباسه خوشگل برا شب انتخاب کردم از لجه اون مرتیکه هم که شده میرم لباسم یه دکلته کوتاه مشکی بود که رو سینه اش خز داشت و خیلی تاز بود ساعتو نگاه کردم 6 بود یعنی دوساعت وقت داشتم اماده شم سریع پریدم تو حموم و یه دوش مفصل گرفتم و امدم بیرون اخ چه لذتی داشت نشستم جلو اینه و موهامو خشک کردم برا یک لحظه یادش افتادم یاده شونه زدنش و نگاه کردنش انگار یه چی کم بود وایییی من چجوری تو یه روز وابسته این یارو شدم ای خدا دیونه شدم بیخیاله فکرکردن شدم و رفتم لباسه خوشگلمو پوشیدم موهامو دم اسبی بستم یه تیکه از جلو ریختم رو صورتم یه رژه مخملی قرمزم زدم و با یه خط چشم کارو تموم کردم جوراب شلواری هامو پوشیدم با صندل های پاشنه بلندم نگاه کردم ب ساعت نیم ساعت دیگه وقت داشتم لاکه مشکی رو برداشتم و ناخونامو خوشگل کردم تو اینه قدی به خودم نگاه کردم محشر بود پالتو وشالم گوشی و کیفمو برداشتم و رفتم تو پارکینگ دزد گیر رو زدم و سوار شدم وراه افتادم سمت ویلای علی... وقتی رسیدم برا یه لحظه ترسیدم چون فضاش خیلی تاریک و شلوغ بود بیخیاله فکر کردن شدم و رفتم داخله ویلا دم در پالتو رو تحویل دادم به خدمتکار و به سالن نگاه کردم فضا نیمه تاریک بود رفتم سمته یکی از میز های وسطه سالن و از خدمت کاری که از کنارم رد شد یه نوشیدنی گرفتم و ازش پرسیدم الکلیه گفت نه و رفت خیلی تشنه ام بود لیوانو کامل سر کشیدم صدای موزیک زیادی بلند بود منم لذت میبردم یکی از پشتم گفت به به آیلار خانوم خوش امدی برگشتم دیدم علی رضا با یه تیپه فوق العاده شیک پشتم وایستاده سلام واحوال پرسی کردیم و... اروم باریتم موزیک خودمو تکون میدادم نوشیدنی میخوردم واز فضا لذت میبردم
۹.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲