چند پارتی یونگی
☆پارت۳☆
*ویو یونگی*
دو ساعتی میشه که تو اتاق عمله و هیچ اطلاعی از وضعش ندارم من.... حالا باید چیکار کنم؟
دکتر: اقای مین
یونگی: دکتر، حال زن و بچم چطوره؟
دکتر: خانم مین حالشون خوبه اما نتونستیم بچه رو نجات بدیم. تسلیت عرض میکنم...
مرده؟ امکان نداره... ما برای اینکه بفهمیم پسره یا دختر کلی ذوق داشتیم بعد اون این طوری از پیشمون پَر زد و رفت؟ پس هه سو چی؟ اگه بفهمه مطمعنا خودشو می کشه. لعنتی( اخرش و با داد گفت و مشتش رو تو دیوار زد) چرا؟ چرا باید همیشه کسایی که دوستشون دارم رو از دست بدم؟( با لحن اروم و زمزمه و در حال اشک ریختن)
*ویو هه سو*
اطارفم رو تار میدیدم و دلم به شدت درد می کردتا چشمم به یونگی خورد.
هه سو: یونگی
یونگی: هه سو! حالت خوبه؟ خیلی نگرانت شدم
هه سو: من خوبم اما بچه مون چی؟ اون که آسیبی ندیده؟ درسته؟
یونگی: اون.... اون... راستش اون از پیشمون رفت
هه سو: رفت؟ یعنی چی که رفته؟ یونگی حالا من چیکار کنم؟( با گریه)
یونگی: نمی دونم... شاید این سرنوشت بوده؟ نه؟( با بغض)
(دو هفته بعد)
یونگی: هه سو. راستش این چند روز درمورد یه موضوع خوب فکر کردم و بنظر بهتره که از هم طلاق بگیریم
هه سو: ط.. طلاق؟ چرا؟
یونگی: به خاطر تو بود که بچه مون نه بچه خودم مرد... اگه تو حواست رو جمع میکردی این اتفاقات نمی افتاد
هه سو: اما...
یونگی: برگه طلاق رو میز هست. من میرم یه جای دیگه... تو هم تنها بمون و عذاب بکش.( بعد از حرفش به سمت در خروج رفت و از خونه دور شد)
هه سو: ی.. یونگی.... یونگیییی صبر کن لطفا(با گریه افتاد دنبالش و وقتی بهش رسید دستش رو گرفت)
هه سو: چرا؟ چرا فکر میکنی من مقصرم وقتی کسی که بهم چاقو زد ساسنگ فن روانی تو بود؟ چرااا؟(با داد و گریه)
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد...
بلخره پس از یه قرن به ذهنم رسید چی بنویسم برا ادامه اش و براتون گذاشتم. ببخشید که دیر گذاشتم🐱🎀
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
*ویو یونگی*
دو ساعتی میشه که تو اتاق عمله و هیچ اطلاعی از وضعش ندارم من.... حالا باید چیکار کنم؟
دکتر: اقای مین
یونگی: دکتر، حال زن و بچم چطوره؟
دکتر: خانم مین حالشون خوبه اما نتونستیم بچه رو نجات بدیم. تسلیت عرض میکنم...
مرده؟ امکان نداره... ما برای اینکه بفهمیم پسره یا دختر کلی ذوق داشتیم بعد اون این طوری از پیشمون پَر زد و رفت؟ پس هه سو چی؟ اگه بفهمه مطمعنا خودشو می کشه. لعنتی( اخرش و با داد گفت و مشتش رو تو دیوار زد) چرا؟ چرا باید همیشه کسایی که دوستشون دارم رو از دست بدم؟( با لحن اروم و زمزمه و در حال اشک ریختن)
*ویو هه سو*
اطارفم رو تار میدیدم و دلم به شدت درد می کردتا چشمم به یونگی خورد.
هه سو: یونگی
یونگی: هه سو! حالت خوبه؟ خیلی نگرانت شدم
هه سو: من خوبم اما بچه مون چی؟ اون که آسیبی ندیده؟ درسته؟
یونگی: اون.... اون... راستش اون از پیشمون رفت
هه سو: رفت؟ یعنی چی که رفته؟ یونگی حالا من چیکار کنم؟( با گریه)
یونگی: نمی دونم... شاید این سرنوشت بوده؟ نه؟( با بغض)
(دو هفته بعد)
یونگی: هه سو. راستش این چند روز درمورد یه موضوع خوب فکر کردم و بنظر بهتره که از هم طلاق بگیریم
هه سو: ط.. طلاق؟ چرا؟
یونگی: به خاطر تو بود که بچه مون نه بچه خودم مرد... اگه تو حواست رو جمع میکردی این اتفاقات نمی افتاد
هه سو: اما...
یونگی: برگه طلاق رو میز هست. من میرم یه جای دیگه... تو هم تنها بمون و عذاب بکش.( بعد از حرفش به سمت در خروج رفت و از خونه دور شد)
هه سو: ی.. یونگی.... یونگیییی صبر کن لطفا(با گریه افتاد دنبالش و وقتی بهش رسید دستش رو گرفت)
هه سو: چرا؟ چرا فکر میکنی من مقصرم وقتی کسی که بهم چاقو زد ساسنگ فن روانی تو بود؟ چرااا؟(با داد و گریه)
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ادامه دارد...
بلخره پس از یه قرن به ذهنم رسید چی بنویسم برا ادامه اش و براتون گذاشتم. ببخشید که دیر گذاشتم🐱🎀
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
۱۴.۴k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.