دیوانه بازی p2 :
دیوانه بازی p2 :
کوک ویو:
دیوونه بود؟ بیبن با چه ادمای احمقی برخورد میکنیم اوف نزدیک بود گازم بگیره دختره دیوونه همش تقصیر می هی هعی من باید اینجا در به در شم رفتم تو اتاق دکتری که بالا سر می هی بود اومد طرفم
دکتر/ کوک_
/اقای جئون خوش اومدی
+یعنی...
/میتونیم صحبت کنیم؟
+البته.................... خب؟
/راستش دیشب که می هی رو اوردید خیلی تب داشت شاهد بودیم مجبور بودید برید الان حالش بهتره
+ممنون
/پس من میرم
و رفتم سمت تخته می هی اوف این دخترو پتو انداخته اونور
(می هی* کوک_)
*پاپا.....😃
_دختر کوچولو دیشب کلی کار دادی دستمون متوجه ای که؟
*مگه تقصیر منه خو
_باشه هرچی تو بگی پرنسس
(نشست دم تخت)
_خب؟
*بابا
_بله پرنسس؟
*امروز وقتی اومدی پرنسس خوشگل دیگه ای ندیدی؟
_هوم بزار فکر کنم!
_ارع امروز عمو... (میخواست بگه عموت😐) یعنی امروز بابات به یه پرنسس دیوونه برخورد کرد
*یعنی خو؟
_این پرنسس کوچولو میخواست بابای جذابتو گاز بگیره!
*حقته با اون جذابیتت
_حسودی نکن تو پرنسس منی خو؟
*(نامیدانه سری تکون داد) نچ تو نمیخوای واسه من مامان بیاری
_دربارش زیاد حرف زدیم کشش نده داریم میریم خونه سریع باش وسایلت جمع کنیم پاشو پاشو تنبل
ا/ت ویو:
اوف دم ماشین توی اون گرما منتظر اون بچه توخص بودم
+اوف مرت اوف
که اومد یه کوله هم همراهش داشت اومد سمتم
+اونارو بزار تو صندوق ماشین بازش کردم
/من بزارم انکار درک نمیکنی من بیمارم یونو؟
+یا میری میذاری یا من یه کاری میکنم بزاریش یونو؟ اوکیی؟
/اوکی
رفتم نشستم توی ماشین بعد مرت اومد راه افتادیم سر چراغ قرمز بودیم
+پوف
/میگم ات
+چیه؟
/کجا میریم؟ بابامم که اینجا نیست نیویورکه
+متاسفانه چندروزی تو خونه من مهمونی اقا مرت کوچولو
/درد کوچولو ای بابا انگار قرار نیست اب خوش از گلومون بره پایین
+میخوای ولت کنم کارتون خواب شی نظرت چیه؟
/هه شوخی هم سرت نمیشه ات جون میدونی چقدر دوستن دارم!
+اره اره میدونم چقدر دوسم داری🗿
چند ساعت بعد:
ا/ت:همچی درست پیش میره دیگه؟
ناشناس:مطمئن باش همچی به درستی پیش میره
ا/ت:مواظب نر توقف نقشه و تله باید باشیم تا مشکلی پیش نیاد
ناشناس:تو با من همکاری داری نگران اینا نباش
ا/ت:انگار قراره بزودی به هدفمون برسیم
ناشناس:به زودی ریشه جئون هارو از خاک میکنیم. (از بین بردن)
کوک ویو:
دیوونه بود؟ بیبن با چه ادمای احمقی برخورد میکنیم اوف نزدیک بود گازم بگیره دختره دیوونه همش تقصیر می هی هعی من باید اینجا در به در شم رفتم تو اتاق دکتری که بالا سر می هی بود اومد طرفم
دکتر/ کوک_
/اقای جئون خوش اومدی
+یعنی...
/میتونیم صحبت کنیم؟
+البته.................... خب؟
/راستش دیشب که می هی رو اوردید خیلی تب داشت شاهد بودیم مجبور بودید برید الان حالش بهتره
+ممنون
/پس من میرم
و رفتم سمت تخته می هی اوف این دخترو پتو انداخته اونور
(می هی* کوک_)
*پاپا.....😃
_دختر کوچولو دیشب کلی کار دادی دستمون متوجه ای که؟
*مگه تقصیر منه خو
_باشه هرچی تو بگی پرنسس
(نشست دم تخت)
_خب؟
*بابا
_بله پرنسس؟
*امروز وقتی اومدی پرنسس خوشگل دیگه ای ندیدی؟
_هوم بزار فکر کنم!
_ارع امروز عمو... (میخواست بگه عموت😐) یعنی امروز بابات به یه پرنسس دیوونه برخورد کرد
*یعنی خو؟
_این پرنسس کوچولو میخواست بابای جذابتو گاز بگیره!
*حقته با اون جذابیتت
_حسودی نکن تو پرنسس منی خو؟
*(نامیدانه سری تکون داد) نچ تو نمیخوای واسه من مامان بیاری
_دربارش زیاد حرف زدیم کشش نده داریم میریم خونه سریع باش وسایلت جمع کنیم پاشو پاشو تنبل
ا/ت ویو:
اوف دم ماشین توی اون گرما منتظر اون بچه توخص بودم
+اوف مرت اوف
که اومد یه کوله هم همراهش داشت اومد سمتم
+اونارو بزار تو صندوق ماشین بازش کردم
/من بزارم انکار درک نمیکنی من بیمارم یونو؟
+یا میری میذاری یا من یه کاری میکنم بزاریش یونو؟ اوکیی؟
/اوکی
رفتم نشستم توی ماشین بعد مرت اومد راه افتادیم سر چراغ قرمز بودیم
+پوف
/میگم ات
+چیه؟
/کجا میریم؟ بابامم که اینجا نیست نیویورکه
+متاسفانه چندروزی تو خونه من مهمونی اقا مرت کوچولو
/درد کوچولو ای بابا انگار قرار نیست اب خوش از گلومون بره پایین
+میخوای ولت کنم کارتون خواب شی نظرت چیه؟
/هه شوخی هم سرت نمیشه ات جون میدونی چقدر دوستن دارم!
+اره اره میدونم چقدر دوسم داری🗿
چند ساعت بعد:
ا/ت:همچی درست پیش میره دیگه؟
ناشناس:مطمئن باش همچی به درستی پیش میره
ا/ت:مواظب نر توقف نقشه و تله باید باشیم تا مشکلی پیش نیاد
ناشناس:تو با من همکاری داری نگران اینا نباش
ا/ت:انگار قراره بزودی به هدفمون برسیم
ناشناس:به زودی ریشه جئون هارو از خاک میکنیم. (از بین بردن)
۴.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.