دیوانه بازی p3:

دیوانه بازی p3:
کوک ویو:
بع عمارت نزدیک شدیم پیاده شدیم دست کوچولو می هی گرفتم
_حاضری عمو جیمین ببینی؟
*عمو جیمین جونممممم
_باشه پس سریع بریم
رفتیم تو عمارت می هی پرید بغل جیمین •-• و داشتن باهم بازی میکردن منم نشستم رو مبل و از خدمتکار یه قهوه بدون شکر خواستم که جیمین می هی مشغول کرد اومد سمتم و پیشم نشست
(جیمین& کوک_)
_جیمین پیداش کردی؟
&تقریبا دیگه پیداش کردم!
_خب کیه جیمین
&یه گروه زیرزمینی قدیمی قدرتمند
_یه گروه زیرزمینی؟ باهامون مشکل داشتن پس چرا الان خودشونو نشون میدن!
&اره در اثر با خاندان جئون مشکل داره مشکلم از پدربزرگت شروع میشه
_پدر بزرگم ادم قدرتمندی بود! الان چطور جرعت میکنن سد راهمون بشن؟
&درسته به کسی تکیه کردن
_تونستی پیداش کنی؟
&ن کاملا ولی میدونم اون ادم مشکلی باهامون نداره
_مسخرس پس چرا داره کمکشون میکنه
&فقط چیز ازش پیدا کردیم
&یک همکاری بدون قید و شرط!
_جالبه...
_پس با ادمای قدرتمند همکاری میکنه تا به هدفش برسه! ولی مطمئم صد درصد فقط ازشون حمایت نمیکنه درسته؟
&اطلاعات ادما هم میدزه...
_داره از ش خوشم میاد باید گیرش بندازیم میدونی که باید چیکار کنی؟
&سریع پیداش میکنم داداش
_می هی بیا پیشم ببنم
(می هی اومد بغل کوک)
_خب ببنم چیکار میکنی...
(که که می هی سرشو به طرف جیمین برگردونید و گفت)
*عمو جیمین تو زن داداش نمیخوای؟
&هان؟ •-•
*باید استین بالا بزنیم باید واسم مامان بیاریم
&براوو جونگ کوک
_چیه🗿
&تو بزرگش کردی دیگه
_خودمم نمیخواستم یه شیطون دردسر ساز بزرگ کنم
ات ویو:
چند ساعتیه که مرت مستقر شده همشم غر میزنه رو مبل لم داده بودم سرم تو گوشیم بود که اومد دوباره
/چخبر اتو اینا
+اتو اینا چه کوفتیه
/لقبته خانمم
+چه گهی داری میخوری مردک بیشعور 🗿
/چقدر حوصله سر بری پاشو بریم بیرونننن
+مگه من ننتم مگه علافتم 🗿
/تورو خدااااا
+بیبن
/جاننننن من ععععع
+باشه سه دقیقه دوازده ثانیه وقت داری وگرنه بیرون میرون خبری نیست
/اوکی(بدو بدو رفت)
+اخیش شرش کم🗿
@taehyung_1995