عشق اغیشته به خون
عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۷۴
موهای واکس و رغنی اش را به پشت انداخت سپس روی تخت نشست و چکمه هایش را پوشید گنگ به پشت اش نگاه کرد ٫ این مرد باز صبح به این زودی کجا رفته ٫ پفی کشید ، و از اتاق خارج شد دیگری همه جایگاه خودش را در آن خانه می دانستند .. حتی هانول..
مین جی بدون در زدن وارد اتاق شد و کلافه چشم تو کاسه چرخاند : ای بابا تهیونگ مرد تو کجایی ،
با صدا پاشنه های بلندش و چرخی که زد سمت در گوشواره اش روی زمین افتاد .. کلافه نشست و اوفی کشید ، گوشواره را برداشت ولی چشمش خورد به کف میز ... برگه سفیدی به ته میر چسپیده بود . اخم های اش در هم رفت .. سپس برگه را برداشت بلند شد و ایستاد چتری دخترانه روی چشم هایش افتاد بدون توجه به مو روی برگه را دید زد .. "Kim The" آین چیزی بود که روی صبح به شیوه خیلی کوچیکه نوشته شده بود .. پاکت را چرخاند و اخم هایش بیشتر تو هم رفت " park j m"
در ذهنش تکرار کرد ٫ این چه ربطی به پارک داره .. ٫ نکنه مرگ پدرش بخاطر تهیونگ شد .. ٫ یا شاید هم j m چه ربطی به اسم جیمین داره ٫
قلبش لرزید نه از ترس بلکه از وجود یک چیز دیگری...
افکارش را کنار زد سپس تند برگه را پر کیف جا داد و با گام صدا دار از اتاق خارج شد میان راه به سمت اتاق یوبین را دید و آروم حوری که استرسش معلوم نشه گفت : مادر تهیونگ کجاست ؟
یوبین : دخترم صبح زود رفت.. برای ورزش
مین جی سری تکون داد سپس سمت اتاقش رفت و در را هم بست ..
روی تخت نشست و تند پاکت رو باز کرد ، در پاکت تنها دو تیکه لباس بود .. مشکی و سفید ..تیکه پارچه سفید کمی لکه خون داشت ولی تیکه پارچه مشکی لکه ای که خود مین جی متوجه اش نمیشه ..
سمت بینی اش نزدیک کرد و با اخم بو کشید ، هیچ بوی نداشت ..
صدا محکم تعیونگ به گوش اش خورد که داشت انگار یکی رو صدا میزد .. مین جی تند پارچه ها را درون پاکت گذاشت و زیر تشک تخت گذاشت .. تهیونگ وارد اتاق شد اول اخم کرد ولی نگاهش نرم شد: سلام .. بیدار شدی
پارت ۱۷۴
موهای واکس و رغنی اش را به پشت انداخت سپس روی تخت نشست و چکمه هایش را پوشید گنگ به پشت اش نگاه کرد ٫ این مرد باز صبح به این زودی کجا رفته ٫ پفی کشید ، و از اتاق خارج شد دیگری همه جایگاه خودش را در آن خانه می دانستند .. حتی هانول..
مین جی بدون در زدن وارد اتاق شد و کلافه چشم تو کاسه چرخاند : ای بابا تهیونگ مرد تو کجایی ،
با صدا پاشنه های بلندش و چرخی که زد سمت در گوشواره اش روی زمین افتاد .. کلافه نشست و اوفی کشید ، گوشواره را برداشت ولی چشمش خورد به کف میز ... برگه سفیدی به ته میر چسپیده بود . اخم های اش در هم رفت .. سپس برگه را برداشت بلند شد و ایستاد چتری دخترانه روی چشم هایش افتاد بدون توجه به مو روی برگه را دید زد .. "Kim The" آین چیزی بود که روی صبح به شیوه خیلی کوچیکه نوشته شده بود .. پاکت را چرخاند و اخم هایش بیشتر تو هم رفت " park j m"
در ذهنش تکرار کرد ٫ این چه ربطی به پارک داره .. ٫ نکنه مرگ پدرش بخاطر تهیونگ شد .. ٫ یا شاید هم j m چه ربطی به اسم جیمین داره ٫
قلبش لرزید نه از ترس بلکه از وجود یک چیز دیگری...
افکارش را کنار زد سپس تند برگه را پر کیف جا داد و با گام صدا دار از اتاق خارج شد میان راه به سمت اتاق یوبین را دید و آروم حوری که استرسش معلوم نشه گفت : مادر تهیونگ کجاست ؟
یوبین : دخترم صبح زود رفت.. برای ورزش
مین جی سری تکون داد سپس سمت اتاقش رفت و در را هم بست ..
روی تخت نشست و تند پاکت رو باز کرد ، در پاکت تنها دو تیکه لباس بود .. مشکی و سفید ..تیکه پارچه سفید کمی لکه خون داشت ولی تیکه پارچه مشکی لکه ای که خود مین جی متوجه اش نمیشه ..
سمت بینی اش نزدیک کرد و با اخم بو کشید ، هیچ بوی نداشت ..
صدا محکم تعیونگ به گوش اش خورد که داشت انگار یکی رو صدا میزد .. مین جی تند پارچه ها را درون پاکت گذاشت و زیر تشک تخت گذاشت .. تهیونگ وارد اتاق شد اول اخم کرد ولی نگاهش نرم شد: سلام .. بیدار شدی
- ۳۷۷
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط