عشق اغیشته به خون

عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۷۲

شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه روبرو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد:
من عاشق او بودم و او عاشق او

موهایش را جمع کرد سپس روی زمین نشست و کتاب هایش را روی میز گذاشت با چشم های گشاد به خط های روی کاغذ نگاه میکرد .. جیمین بالا سرش روی مبل نشست سپس آروم گفت : عزیزم ..
میون‌شی شوکه نگاهش کرد و تند پلک زد جیمین همچنین با لحن خبیثی گفت : عشقم چیه .. چی شده ..
میون‌شی : عشقم ؟
جیمین: ای بابا نباید اینجوری بنویسی بده من .. زود
دستش را سمت کتاب دراز کرد و ازش گرفت سپس رویش چیزی نوشت و سمت میون‌شی گرفت .. دخترک مات و مبهوت روی کاغذ را نگاه کرد " دوربین روشنه بهش نگاه نکنی " .. میون‌شی تند پلک زد و سرش را بلند نمود ، خندید نه از ذوق بلکه از تعجبی و گفت : آهان .. ممنون ..
جیمین خندید و سرش را نزدیک به پیشانی میون‌شی نمود آروم پیشانی اش را بوسید .. دخترک پلک زد و تند پشت کرد : ممنون جیمین ...
جیمین خم شد و آروم کنارش نشست : برای جشن فردا شب استرس که نداری
میون‌شی تند سمتش چرخید : چرا دارم .. همه فامیلی شما منو نمیشناسه شاید بگم چه دختره کوچیک و عجیبیه
جیمین دست میون‌شی را گرفت و ریلکس گفت : بیخیال میون‌شی .. آروم باش چیزی نیست
میون‌شی : استرس دارم .. جیمین لبخندی زد سپس دستش را بلند کرد و روی نیم رخش کشید: هی بچه آروم بگیر.. چیزی نیست که یه شبه میگذره
میون‌شی لبخندی زد شاید این بار میون‌شی بود که کلا فراموش کرده بود که حالا در این رها رو یک دوربین گذاشته بودن ..
جیمین مهربون نگاهش کرد سپس سمت گوش میون‌شی نزدیک کرد زمزمه کنان گفت : مادر بازم کارشو انجام داد
میون‌شی نرم لبخند زد سپس گونه جیمین را بوسید و آروم گفت. : متوجه هستم
جیمین خندید سپس موهای میون‌شی را لمس کرد و به پشت انداخت .. دخترک بیحرف نشسته بود .. جیمین باید نقش یه مرد متاهل را بازی می‌کرد آب دهنش را قورت داد سپس سمت لب های دخترک نزدیک شد میون‌شی تند چشم هایش را بست ..
کم کم فاصله میان آن ها کم میشد .. برخورد لب هایشان بهم نخوره بود که در باز شد فردی که در چهار چوب در ایستاده بود در مرز دیدار اش میشد ..
میون‌شی تند سمت در نگاه کرد ولی برخورد به حال جیمین ... اخم کرد و زل زد به جان سپس کلافه گفت. : چه وقت اومدنــ..
میون‌شی تند وسط حرفش پرید : بیا عزیزم .. جیمین نرم پهلو میون‌شی را نیشگون گرفت میون‌شی جیغ آرامی کشید و تند سمتش نگاه کرد : جیمین !
دیدگاه ها (۰)

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۷۳جان اخم کرده بود و لب هایش آویزان...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۷۴موهای واکس و رغنی اش را به پشت ان...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۷۱مین جی پلک زد و شرمنده خندید : را...

مین جی عمیق نگاهش کرد و آروم گفت : تهیونگ ؟ از کس دوقطبی شدی...

شب دردناک 🥀🥀 فصل ۴ 🥀🥀 پارت ۹ 🥀حالا امدا پاهایش را سوست کرد ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت (。☬⁠。⁠)⁩میون‌شی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط