پارت

#پارت_25


ترسیده رفتم بالای سرش ...


- آ..آرشام خوبی؟ چت شد یهو ؟ آرشام !

اروم لب زد
+ اره خوبم چیزیم نیست فقط یکم سرم گیج رفت ..


کمکش کردم بلند بشه ، سرشو روی پاهام گذاشتم ...


- باید بر گردیم خونه ..

+ چرا ؟

- هم اوضاع شرکت هم به خاطر حالت!

+ هنوز دو روز از سفرمون مونده ، وقتی تموم شد برمیگردم ..

- اما اخع ..

+ عع اما و اخه نداریم که


بلند شدو نشست .. دستی رو سرم کشیدو بعدش دماغمو فشار داد ..

- اخخ

+ * خنده * خب پاشو بریم توی کلبه که گشنم شده باید یه چی بدی بخورما بدو بینم ...
دیدگاه ها (۱۴)

#پارت_26 غذا رو باهم خوردیم که گف میخواد بخوابه رفتو روی چمن...

#پارت_27+ول رسما پشمانم ریخت - چیرا خب ؟ + عجب دورغ گوی خفنی...

#پارت_24- بابا بخدا تقصیر خودت بود گذاشته بودیش اینجا رفته ب...

#پارت_23توی بغلش گرفتمو ، سرشو گذاشتم روی تنم ، دستمو نوازش ...

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط