پارت 23
#پارت_23
توی بغلش گرفتمو ، سرشو گذاشتم روی تنم ، دستمو نوازش وار روی سرش کشیدم تا خوابش ببره ...
فرداش با بابام صحبت کردم پسره رو حسابی ادب کرده بودن و دیگه قرار نبود دور و بر ایتک پیداش بشه ...
( زمان حال . آیتک .)
دفترو بستم ، تا همونجا بیشتر از داستانمون ننوشته بود ، روی چمنا درلز کشیدمو دفترو گذاشتم روی بدنم...
از اون ماجرا ها میشه گفت یه سالی میگذره ... توی این مدت رابطمون خیلی خوب بود ... البته ناگفته نماند که بعضی وقتا باهم بحث میکردیم ول در کل حالمون کتار هم خوبه ...
ولی .. چن وقته که ارشام انگار حالش خوب نیست ... میدونم شرکتش دچار بحرانه و خیلی سخت تلاش میکنه ولی ... یه چیز فراتر از ایناس ..
جدیدا حالش زیاد خوب نیست ..
+ هوی هوی خوشگله به چی فکر میکنی ؟
- کجا بودی ؟
+ رفتم یکم وسیله از کلبه بیارم ، چه خبر شده ؟
- هیچی فقط یه چی بگم دعوام نمکنی ؟
+ چی کردی باز ؟...
توی بغلش گرفتمو ، سرشو گذاشتم روی تنم ، دستمو نوازش وار روی سرش کشیدم تا خوابش ببره ...
فرداش با بابام صحبت کردم پسره رو حسابی ادب کرده بودن و دیگه قرار نبود دور و بر ایتک پیداش بشه ...
( زمان حال . آیتک .)
دفترو بستم ، تا همونجا بیشتر از داستانمون ننوشته بود ، روی چمنا درلز کشیدمو دفترو گذاشتم روی بدنم...
از اون ماجرا ها میشه گفت یه سالی میگذره ... توی این مدت رابطمون خیلی خوب بود ... البته ناگفته نماند که بعضی وقتا باهم بحث میکردیم ول در کل حالمون کتار هم خوبه ...
ولی .. چن وقته که ارشام انگار حالش خوب نیست ... میدونم شرکتش دچار بحرانه و خیلی سخت تلاش میکنه ولی ... یه چیز فراتر از ایناس ..
جدیدا حالش زیاد خوب نیست ..
+ هوی هوی خوشگله به چی فکر میکنی ؟
- کجا بودی ؟
+ رفتم یکم وسیله از کلبه بیارم ، چه خبر شده ؟
- هیچی فقط یه چی بگم دعوام نمکنی ؟
+ چی کردی باز ؟...
۲.۸k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.