لجباز جذاب P32
لجباز_جذاب P32
خونه
$کجا بودی تو؟ هنوز حالیت نکردن جایی میری یه خبر بده؟ هاااا (با حالت عصبانیت)
+ببخشید دوستم بیرون کارم داشت یکم طول کشید.. قول میدم از این به بعد بهتون خبر بدمم...
$برو تو اتاقت تا شبم حق نداری بیرون بیای فهمیدی؟
+مامان.. قول میدم
$ات گفتم برو توی اتاقت..
+مامان قول میدم دیگه...
÷چیشده مامان؟
+تهیونگ.. یه چیزی به مامان بگووو
$ات سر به سر من نزار میری یا خودم ببرمت؟
÷مامان
$هیچی نگو تو..
فکر نمیکردم در این حد مامانم ازم ناراحت بشه و ناچار رفتم توی اتاقممم... فقط گریه میکردم تا خوابم برد... نزدیکای ساعت 2ظهر بیدار شدمم.. چون تاشب نمی تونستم برم از اتاقم بیرون.. روی تخت دراز کشیدمم.. که گوشیم زنگ خورد...
+بله
~چاا اوون وو امم
+اوم.. چیزی شده؟
~برای درس کارت دارم
+عااا راستش نمیتونم بیام
~ادرس خونتون کجاست؟
+تو میخوای بیای؟
~اره.. برام بفرست.. خداحافظ
+الوووو... اه
خب صبر کن جوابتو بدم..
رفتم از اتاقم بیرون.. بابا هم اومده بوود...
+سلام بابا..
$تو چرا اومدی؟
+خب کارتون داشتم..
دوستم بعد از ظهر
$گفتم نمیتونی بریی نفهمیدی؟
+خب اون میخواد بیاد من نمیرم...
=خب اشکال نداره... بگو بیاد
$چیمیگی تنبیههه حق دیدن دوستاشو هم نداره..
=اگه متوجه اشتباهش شده سخت گیری نکن
+اره اره
=خب دیگه... برو بگووو بیاد
منم رفتم بالا و ادرس رو براش فرستادم و بعد از طهر اومد...
~اوو اتاقت خیلی کیوتهه
+اره... ببین من درسم اونیدرایی که تو فکر میکنی.. خوب نیست...
~خب منم اومدم باهات کار کنم..
+اوکی بیا شروع کنیم..
چا اون وو شروع کرد منم گوش میکردم که تهیونگ و کوک اومدن داخل.. هر چیکه یاد گرفته بودم از سرم پرید...
÷سلام تو نمیتونی بیای یه خودی نشون بدی اخه الاغ..
~خخخ خب میبینی که کار ات واجب بوود...
تو چطوری کوک بهتری؟
_اوممم
کوک رو که دیدم قلبم تند تند میزد نگاهش بهم طوری بوود که خیلی از دستم عصبانیه اما داشت خودشو کنترل میکرد
~خبب ات شما اگه میتونید برید بعدا میام
+عاا چیزه راستش.. من...
~چی؟
+هیچی نفهمیدم
~پس از اون موقع داشتب چیکار میکردی؟ میشه دقیقا توضیح بدی؟
+گوش میکردم اما الان یادم رفته
از اینکه کوک چیزی نمیگفت بیشتر ترسیده بودم...
÷خب کوک بیا ما بریم اینا به کارشون برسن..
+چیزه.. حالا اونقدر مهم نیست یه روز دیگه یاد میدی الان برو پیش تهیونگ..
~نه بعد از درس کارت دارممم..
÷بریم کوک..
_تو برو من الان میام..
+نههه چیزه تو هم برو چاا اوون وو همتون... همتون بریدد
~ات مگه قبلش بهم نگفتی اتفاقا خوب شد اومدی.؟ الان داری میگی برم؟
خونه
$کجا بودی تو؟ هنوز حالیت نکردن جایی میری یه خبر بده؟ هاااا (با حالت عصبانیت)
+ببخشید دوستم بیرون کارم داشت یکم طول کشید.. قول میدم از این به بعد بهتون خبر بدمم...
$برو تو اتاقت تا شبم حق نداری بیرون بیای فهمیدی؟
+مامان.. قول میدم
$ات گفتم برو توی اتاقت..
+مامان قول میدم دیگه...
÷چیشده مامان؟
+تهیونگ.. یه چیزی به مامان بگووو
$ات سر به سر من نزار میری یا خودم ببرمت؟
÷مامان
$هیچی نگو تو..
فکر نمیکردم در این حد مامانم ازم ناراحت بشه و ناچار رفتم توی اتاقممم... فقط گریه میکردم تا خوابم برد... نزدیکای ساعت 2ظهر بیدار شدمم.. چون تاشب نمی تونستم برم از اتاقم بیرون.. روی تخت دراز کشیدمم.. که گوشیم زنگ خورد...
+بله
~چاا اوون وو امم
+اوم.. چیزی شده؟
~برای درس کارت دارم
+عااا راستش نمیتونم بیام
~ادرس خونتون کجاست؟
+تو میخوای بیای؟
~اره.. برام بفرست.. خداحافظ
+الوووو... اه
خب صبر کن جوابتو بدم..
رفتم از اتاقم بیرون.. بابا هم اومده بوود...
+سلام بابا..
$تو چرا اومدی؟
+خب کارتون داشتم..
دوستم بعد از ظهر
$گفتم نمیتونی بریی نفهمیدی؟
+خب اون میخواد بیاد من نمیرم...
=خب اشکال نداره... بگو بیاد
$چیمیگی تنبیههه حق دیدن دوستاشو هم نداره..
=اگه متوجه اشتباهش شده سخت گیری نکن
+اره اره
=خب دیگه... برو بگووو بیاد
منم رفتم بالا و ادرس رو براش فرستادم و بعد از طهر اومد...
~اوو اتاقت خیلی کیوتهه
+اره... ببین من درسم اونیدرایی که تو فکر میکنی.. خوب نیست...
~خب منم اومدم باهات کار کنم..
+اوکی بیا شروع کنیم..
چا اون وو شروع کرد منم گوش میکردم که تهیونگ و کوک اومدن داخل.. هر چیکه یاد گرفته بودم از سرم پرید...
÷سلام تو نمیتونی بیای یه خودی نشون بدی اخه الاغ..
~خخخ خب میبینی که کار ات واجب بوود...
تو چطوری کوک بهتری؟
_اوممم
کوک رو که دیدم قلبم تند تند میزد نگاهش بهم طوری بوود که خیلی از دستم عصبانیه اما داشت خودشو کنترل میکرد
~خبب ات شما اگه میتونید برید بعدا میام
+عاا چیزه راستش.. من...
~چی؟
+هیچی نفهمیدم
~پس از اون موقع داشتب چیکار میکردی؟ میشه دقیقا توضیح بدی؟
+گوش میکردم اما الان یادم رفته
از اینکه کوک چیزی نمیگفت بیشتر ترسیده بودم...
÷خب کوک بیا ما بریم اینا به کارشون برسن..
+چیزه.. حالا اونقدر مهم نیست یه روز دیگه یاد میدی الان برو پیش تهیونگ..
~نه بعد از درس کارت دارممم..
÷بریم کوک..
_تو برو من الان میام..
+نههه چیزه تو هم برو چاا اوون وو همتون... همتون بریدد
~ات مگه قبلش بهم نگفتی اتفاقا خوب شد اومدی.؟ الان داری میگی برم؟
۱۵.۴k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.