لجباز جذاب P33
لجباز_جذاب P33
وااای نباید این حرف رو جلوی کوک میزدیییی...
+بعدا حرف میزنیممم
~مثل اینکه کوک باهات کار داره من میرم جای تهیونگ باز برمیگردم فقط زوود تمومش کنید
ـــــــــــــــــــــ
_ات
+برات توضیح میدم
_چه توضیحی؟
+ ببین خودش زنگ زد کوکک.. منم بهت نگفتم چوون ترسیدم عصبانی بشی...
_که عصبانی میشممم..
÷کوک تو اینجایی؟
+اخخخ...
÷چیشد؟
+دستممم دستم درد میکنه...
_چی؟
+برید برید.. اییی.. الان پانسمانش میکنم خوب میشهه...
~کارتون تموم شد؟ چیشده؟
+هیچی همتون برید بیرون... اخخ
_مطمعنی حالت خوبه؟
+اره اره برید
~بزار ببینم... من از پزشکی یه چیزایی میفهمم
_نه خیر..
~چی؟
_گفتم نهه
اوضاع واقعا خوب نبود و منم عقلم اصلا کار نمیکردد... نکاه کردم به پنجره.. به گلدون... تخت.. ولی هیچ فکردی تو سرم نبود..
$پسرا؟ شما اینجایین؟
که همه شون رفتن از اتاقم بیرون...
$چیشده دستت درد گرفت دوباره؟ بده ببینم..
+نه خوبمم هیچی نیست..
که یهوو گریم گرفتتت
$عه وااا چیشدی یهووو؟
+مامان میشه بری بیرون؟
$ نه خیر کسی بهت چیزی گفته؟
+نهه.. هقق
اومد و منو بغل کرد...
$چیشده دختر گلم؟ کی باعث شده بچم یهو گریش بگیره؟
+مامان... دوست دارم تنها باشم.. یه روز دیگه بهت میگممم..هقق
$باشه باشه نترس... نترس من پیشتم.. همچی درست میشه...
تا چند مین توی بغلش بودم که خوابم بردد
چشمامو که باز کردم روی تختم بودم..
+یعنی رفتن؟ فقط رفته باشننن هقق
رفتم از اتاق بیرون و توی اشپز خونه کوک نشسته بوود... انگار قرار بود وایستهه شامم چون مامانم خیلی کوک رو دوست داره...
+سلام مامانم کجاست؟
_گریه کردی؟
+نه زیاد خوابیدمم
_ات به من دروغ نگوووو... چرا گریه کردی...
$ات اومدی؟
+اره مامان میشه برم تا سوپر همینجا میخوام یکم تنها باشمم
$باشه فقط مواظب دستت باش وقتی خوابیدی پانسمانش کردم.. باز نبینم به جایی زده باشی هااا
_خاله منم برم؟
$هر جور دوست داری
+نه ممنون خودم میرم تو پیش تهیونگ باش..
_خطرناکه باهات میام
+مامان..
$بروو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوپر
رفتم داخل سوپر و یک نوشیدنی گرفتم رو یه صندلی نشستممم
کوک هم اون طرف بوود.. که یکی از پسرای همسایمون که باهام خوب بوود رو دیدممم
•ات خودتی؟
+هیونگککک تو اینحایی؟
رفتم بغلش..
•تو کجا اینجا کجا؟
+این چه حرفیه؟
•بیینم هنوزم پسرای مدرسه از دستت فرار میکنن؟ یاااا...
+هیسسس
•چیشده؟
_ات این کیه؟
+دوستمه
_تهیونگ زنگ زد گفتش بریم
•راستی تهیونگ چطوره؟
+اونم خوبه... باشه تو برو منم میام
_ات وقت ندارم.. زوود باش
+خب گفتم تو برووو
•ببینم مشکلی داری با ات؟
_نههه خیر فضولیش به تو نیومده
+درست صحبت کن
_دوست ندارممم پاشو بریمم
+منم نمیخواممم
_ات دوباره شروع نکن
+گفتمم برووو
که یهو دستمو کشید...
_زود باش بریم
+نمیام دلم نمیخواد
_چی؟
•ولش کننن
_تو خفهه شووو
+هیونگ تو بروو منم بعدا میبنمت.. دستمو ول کن.. میام باهات
_افرین
ـــــــــــــــــــــ
رسیدیم خونه و منتا اونجا با کوک اصلا حرفی نزدم و رفتم داخل نشستم و کوک اومد رو به روم نشست.. کنار بابامم
=ات بهت گفته بودم قراره با شرکت اقای جعون شریک شیم؟
+خوبه..
_باعث افتخارمونه عموو
درست حسم رو نسبت به جونگ کوک نمیدونستم... باید باهاش چطور رفتار کنم با اون همه کمکی که بهم کرد...
$بیاید شام حاضره..
بعد از شاامم رفتمم توی اتاق و خوابیدمم
صبح مامان اومد توی اتاقم
$ات.. ات
پاشوو داروتو اوردم..
+چیمیگی مامان؟ بعدا میخورم
$پاشو ... شبم شمام خونه اقای جعون دعوتیم مامانش زنگ زده گفته شام بریم..
با این حرف مامانم خواب از چشمام پرید..
+چیییییی؟ امکان نداره... من نمیام.. بگو دختر نداری... من دختر شما نیستم... عااا آیو.. چیزه اون وو میخواست بیاد اره... من درس دارم نمیتونم بیام..(وقتایی برای رفتن یه عالمه بهونه میاری این منم دقیقا جایی که دوست ندارم برم دردسر برامم اینا رو میگمم.. بعدش مامانم با قهر کردناشو غر غراش راهی همون جای پر دردسر میکنه ولی میدونم تلاشام فایده ای نداره)
۲۵ لایک
وااای نباید این حرف رو جلوی کوک میزدیییی...
+بعدا حرف میزنیممم
~مثل اینکه کوک باهات کار داره من میرم جای تهیونگ باز برمیگردم فقط زوود تمومش کنید
ـــــــــــــــــــــ
_ات
+برات توضیح میدم
_چه توضیحی؟
+ ببین خودش زنگ زد کوکک.. منم بهت نگفتم چوون ترسیدم عصبانی بشی...
_که عصبانی میشممم..
÷کوک تو اینجایی؟
+اخخخ...
÷چیشد؟
+دستممم دستم درد میکنه...
_چی؟
+برید برید.. اییی.. الان پانسمانش میکنم خوب میشهه...
~کارتون تموم شد؟ چیشده؟
+هیچی همتون برید بیرون... اخخ
_مطمعنی حالت خوبه؟
+اره اره برید
~بزار ببینم... من از پزشکی یه چیزایی میفهمم
_نه خیر..
~چی؟
_گفتم نهه
اوضاع واقعا خوب نبود و منم عقلم اصلا کار نمیکردد... نکاه کردم به پنجره.. به گلدون... تخت.. ولی هیچ فکردی تو سرم نبود..
$پسرا؟ شما اینجایین؟
که همه شون رفتن از اتاقم بیرون...
$چیشده دستت درد گرفت دوباره؟ بده ببینم..
+نه خوبمم هیچی نیست..
که یهوو گریم گرفتتت
$عه وااا چیشدی یهووو؟
+مامان میشه بری بیرون؟
$ نه خیر کسی بهت چیزی گفته؟
+نهه.. هقق
اومد و منو بغل کرد...
$چیشده دختر گلم؟ کی باعث شده بچم یهو گریش بگیره؟
+مامان... دوست دارم تنها باشم.. یه روز دیگه بهت میگممم..هقق
$باشه باشه نترس... نترس من پیشتم.. همچی درست میشه...
تا چند مین توی بغلش بودم که خوابم بردد
چشمامو که باز کردم روی تختم بودم..
+یعنی رفتن؟ فقط رفته باشننن هقق
رفتم از اتاق بیرون و توی اشپز خونه کوک نشسته بوود... انگار قرار بود وایستهه شامم چون مامانم خیلی کوک رو دوست داره...
+سلام مامانم کجاست؟
_گریه کردی؟
+نه زیاد خوابیدمم
_ات به من دروغ نگوووو... چرا گریه کردی...
$ات اومدی؟
+اره مامان میشه برم تا سوپر همینجا میخوام یکم تنها باشمم
$باشه فقط مواظب دستت باش وقتی خوابیدی پانسمانش کردم.. باز نبینم به جایی زده باشی هااا
_خاله منم برم؟
$هر جور دوست داری
+نه ممنون خودم میرم تو پیش تهیونگ باش..
_خطرناکه باهات میام
+مامان..
$بروو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوپر
رفتم داخل سوپر و یک نوشیدنی گرفتم رو یه صندلی نشستممم
کوک هم اون طرف بوود.. که یکی از پسرای همسایمون که باهام خوب بوود رو دیدممم
•ات خودتی؟
+هیونگککک تو اینحایی؟
رفتم بغلش..
•تو کجا اینجا کجا؟
+این چه حرفیه؟
•بیینم هنوزم پسرای مدرسه از دستت فرار میکنن؟ یاااا...
+هیسسس
•چیشده؟
_ات این کیه؟
+دوستمه
_تهیونگ زنگ زد گفتش بریم
•راستی تهیونگ چطوره؟
+اونم خوبه... باشه تو برو منم میام
_ات وقت ندارم.. زوود باش
+خب گفتم تو برووو
•ببینم مشکلی داری با ات؟
_نههه خیر فضولیش به تو نیومده
+درست صحبت کن
_دوست ندارممم پاشو بریمم
+منم نمیخواممم
_ات دوباره شروع نکن
+گفتمم برووو
که یهو دستمو کشید...
_زود باش بریم
+نمیام دلم نمیخواد
_چی؟
•ولش کننن
_تو خفهه شووو
+هیونگ تو بروو منم بعدا میبنمت.. دستمو ول کن.. میام باهات
_افرین
ـــــــــــــــــــــ
رسیدیم خونه و منتا اونجا با کوک اصلا حرفی نزدم و رفتم داخل نشستم و کوک اومد رو به روم نشست.. کنار بابامم
=ات بهت گفته بودم قراره با شرکت اقای جعون شریک شیم؟
+خوبه..
_باعث افتخارمونه عموو
درست حسم رو نسبت به جونگ کوک نمیدونستم... باید باهاش چطور رفتار کنم با اون همه کمکی که بهم کرد...
$بیاید شام حاضره..
بعد از شاامم رفتمم توی اتاق و خوابیدمم
صبح مامان اومد توی اتاقم
$ات.. ات
پاشوو داروتو اوردم..
+چیمیگی مامان؟ بعدا میخورم
$پاشو ... شبم شمام خونه اقای جعون دعوتیم مامانش زنگ زده گفته شام بریم..
با این حرف مامانم خواب از چشمام پرید..
+چیییییی؟ امکان نداره... من نمیام.. بگو دختر نداری... من دختر شما نیستم... عااا آیو.. چیزه اون وو میخواست بیاد اره... من درس دارم نمیتونم بیام..(وقتایی برای رفتن یه عالمه بهونه میاری این منم دقیقا جایی که دوست ندارم برم دردسر برامم اینا رو میگمم.. بعدش مامانم با قهر کردناشو غر غراش راهی همون جای پر دردسر میکنه ولی میدونم تلاشام فایده ای نداره)
۲۵ لایک
۱۶.۰k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.