فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیکجونگکوک:اتاق۳۱۱
part⁵⁵
منشی: خانم دکتر وقت دارید
+اره بگو
منشی: سرمایهگذار جدید بیمارستان انتخاب شده، رئیس بیمارستان بخاطر همین موضوع یه جشن ترتیب داده و میخواد که اونجا به کارکنان بیمارستان معرفیش کنه
+اهان که اینطور؛ حالا این آدمی که میگی کی هست؟
منشی: رئیس هنوز چیزی راجب بهش نگفته، ولی چندتا از منشیها دَم در جلسه بودن و دیدنش میگفتن که مَرده، مَرد قد بلند و جذابیه خیلی از ظاهرش تعریف کردن
+(خنده کوچیک)جالبه؛ فقط این جشنی که میگی کی هست؟
منشی: امشب ساعت ۹
+آهان باشه
منشی:با هم کاری دارید؟
+نه
*شب ساعت۹
ویو چهمین
برای امشب آماده شدم
[(اسلاید۲؛استایل چهمین)]
سوار ماشین شدم و حرکت کردم
آدرس جشن رو از منشی گرفته بودم
وارد جشن شدم
تا اونجا که فهمیدم هنوز سرمایهگذار جدید نیومده
روی صندلی با چندتا از دوستای صمیمی بیمارستانم سر میز نشسته بودم
داشتیم گپ میزدیم و نوشیدنی میخوردیم که با صدای مرئوس بیمارستان به خودمون آمدیم
رئیس بیمارستان: خب دوستان میخوام بهتون سرمایهگذار جدید بیمارستانمون رو معرفی که توی این مدت کمک های بزرگی بهمون کرد ، با آقای جئون آشنا شوید
جونگکوک رفت کنار رئیس بیمارستان ایستاد
باورم نمیشه جونگکوک سرمایهگذار جدید بیمارستانه
شکه شده بودم و داشتم نگاهش میکردم یکی از دوستام زد به دستم
"دختر اینجوری نگاش نکن، درسته خیلی جذابه ولی خیلی ضایع نگاش میکنی(خنده)"
برگشتم طرفش
+این سرمایهگذار جدید بیمارستانه؟
"اره، خوشتیپه مگه نه، خیلی خوبه که از این به بعد قراره توی بیمارستان باشه نه"
+چی؟
"زود باش بلندشو بریم پیشش باهاش آشنا شیم"
شکه شده بودم
از جام بلند شدم و با لیما رفتیم طرفشون
بیشتر کارمند های زن دور جونگکوک بودن
عصبابم خورد شد
رفتیم طرفشون که رئیس بیمارستان گفت...
رئیسبیمارستان: آقای جئون ایشون کیمچهمیناَند ،دکتر ارشد بیمارستان
_از آشنایی باهاتون خوشبختم(لبخند)
چرا جوری رفتار میکنه که انگار اولین باره منو میبینه
پس منم جودی رفتار میکنم که انگار نمیشناسمش
دستش رو دراز کرد فکر کردم میخواد دست بده
+منم از آشنایی باهاتون خوشبختم آقای جئون
باهاش دست دادن ولی روی دستم رو بوسید
لیما"منم پارکلیما هستم دکتر بیمارستان"
لیما دستش رو جلو بُرد
_ازاشنایی باهاتون خوشبختم
جونگکوک باهاش دست داد ولی روی دستش رو نبوسید
بعد برگشت تا با بقیه آشنا بشه که لیما گفت...
لیما" چرا فقط روی دست تو رو بوسید؟"
+ها؟اعم..نمیدونم
لیما" فکر کنم ازت خوشش امده"
+چی؟
لیما" فقط روی دست تو رو بوسید"
+لابد بخاطر اینکه دکتر ارشدم اینکارو کرده
لیما" نمیدونم ولی قطعا بخاطر اون نیست"
+پس بخاطر چیه؟
part⁵⁵
منشی: خانم دکتر وقت دارید
+اره بگو
منشی: سرمایهگذار جدید بیمارستان انتخاب شده، رئیس بیمارستان بخاطر همین موضوع یه جشن ترتیب داده و میخواد که اونجا به کارکنان بیمارستان معرفیش کنه
+اهان که اینطور؛ حالا این آدمی که میگی کی هست؟
منشی: رئیس هنوز چیزی راجب بهش نگفته، ولی چندتا از منشیها دَم در جلسه بودن و دیدنش میگفتن که مَرده، مَرد قد بلند و جذابیه خیلی از ظاهرش تعریف کردن
+(خنده کوچیک)جالبه؛ فقط این جشنی که میگی کی هست؟
منشی: امشب ساعت ۹
+آهان باشه
منشی:با هم کاری دارید؟
+نه
*شب ساعت۹
ویو چهمین
برای امشب آماده شدم
[(اسلاید۲؛استایل چهمین)]
سوار ماشین شدم و حرکت کردم
آدرس جشن رو از منشی گرفته بودم
وارد جشن شدم
تا اونجا که فهمیدم هنوز سرمایهگذار جدید نیومده
روی صندلی با چندتا از دوستای صمیمی بیمارستانم سر میز نشسته بودم
داشتیم گپ میزدیم و نوشیدنی میخوردیم که با صدای مرئوس بیمارستان به خودمون آمدیم
رئیس بیمارستان: خب دوستان میخوام بهتون سرمایهگذار جدید بیمارستانمون رو معرفی که توی این مدت کمک های بزرگی بهمون کرد ، با آقای جئون آشنا شوید
جونگکوک رفت کنار رئیس بیمارستان ایستاد
باورم نمیشه جونگکوک سرمایهگذار جدید بیمارستانه
شکه شده بودم و داشتم نگاهش میکردم یکی از دوستام زد به دستم
"دختر اینجوری نگاش نکن، درسته خیلی جذابه ولی خیلی ضایع نگاش میکنی(خنده)"
برگشتم طرفش
+این سرمایهگذار جدید بیمارستانه؟
"اره، خوشتیپه مگه نه، خیلی خوبه که از این به بعد قراره توی بیمارستان باشه نه"
+چی؟
"زود باش بلندشو بریم پیشش باهاش آشنا شیم"
شکه شده بودم
از جام بلند شدم و با لیما رفتیم طرفشون
بیشتر کارمند های زن دور جونگکوک بودن
عصبابم خورد شد
رفتیم طرفشون که رئیس بیمارستان گفت...
رئیسبیمارستان: آقای جئون ایشون کیمچهمیناَند ،دکتر ارشد بیمارستان
_از آشنایی باهاتون خوشبختم(لبخند)
چرا جوری رفتار میکنه که انگار اولین باره منو میبینه
پس منم جودی رفتار میکنم که انگار نمیشناسمش
دستش رو دراز کرد فکر کردم میخواد دست بده
+منم از آشنایی باهاتون خوشبختم آقای جئون
باهاش دست دادن ولی روی دستم رو بوسید
لیما"منم پارکلیما هستم دکتر بیمارستان"
لیما دستش رو جلو بُرد
_ازاشنایی باهاتون خوشبختم
جونگکوک باهاش دست داد ولی روی دستش رو نبوسید
بعد برگشت تا با بقیه آشنا بشه که لیما گفت...
لیما" چرا فقط روی دست تو رو بوسید؟"
+ها؟اعم..نمیدونم
لیما" فکر کنم ازت خوشش امده"
+چی؟
لیما" فقط روی دست تو رو بوسید"
+لابد بخاطر اینکه دکتر ارشدم اینکارو کرده
لیما" نمیدونم ولی قطعا بخاطر اون نیست"
+پس بخاطر چیه؟
۶.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.