فیک جونگکوک:انتقام عشق
فیکجونگکوک:انتقام عشق
part³⁶
داشتن چیزا هیجان انگیز نیست، تلاش برای به دست اوردنشون هیجان انگیزه
دختر میخواست هیجان انگیز ترش کنه
از جاش بلند شد
رفت طبقهای پایین
کمکهای اولیه را از آشپزخونه برداشت و به طبقهای بالا رفت
پشت در اتاق جئون ایستاد
نفس عمیقی کشید
دستش را بالا آورد و در زد
جوابی نشنید
دوباره در زد که در باز شد
جئون بود
با شلوار مشکی راحتی و با بالا تنهای لخت و حولهای کوچیکروی گرنش
دختر تا بدن جئون را دید نگاهش را گرفت و به صورتش جئون داد
+اعم دستت
_دستم؟
+اره زدی توی میز خون میآمد آمدم ببندمش
_گفتم که نمیخواد
+با من لج کردی دیگه به خودت لج نکن
پسر بودن هیج حرف دد اتاق را باز گذاشت
روی تخت نشست و دست زخمیش را گذاشت روی پاش
دختر منظور جئون را فهمید
به داخل اتاق رفت
روی تخت کنار جئون نشست
دست جئون را روی پاش گذاشت و الکل و پنبه را از داخل کمک های اولیه بیرون آورد
پنبه را آغشته به الکل کرد و روی زخم جئون گذاشت
سوزش بدی داشت و جئون اخمی کرد
دختر تک خندی کرد و آروم آروم پنبه را روی زخمش میگذاشت
داشت دست پسر را میبست
_توی پارک چیشد؟
دختر سرش را بالا آورد و با تعجب به جئون نگاه کرد
+چی؟
_بین تو تهیونگ توی پارک چی گذشته
+آهان
دختر نگاهش را به دست جئون دادو به بستن دستش ادامه داد
+بچهای یکی از دوستام رو بردم پارک و اونجا با تهیونگ روبه رو شد باهاش دوست شد باهاش بازی کرد، منم اونجا باهاش آشنا شدم
_مال کیه؟
+دقیقا همون روزی که پاکت قرمز رو پیدا کردم
_بخاطر همین میدونست مجردی؟
+اره، ازم پرسیده بود
_میدونستی کیه؟
+نه، فقط اسمش رو میدونستم ، اونم بهم گفت ،راستی کیه؟
_رئیس شرکت اسلحه و مواد مخدر
+چی؟(تعجب)
_اصلا راجب شغلش بهت چیزی گفته بود؟
+نه فقط اسم و فامیلیش
_خب چیزی غیر از این ازش انتظار نمیرفت
+اونم مثل تو مافیاس؟
_نه مافیا نیست ولی با مافیا ها کسب کار داره، خب شرکت اسحله، مواد مخدر داره
+آهان راه، تو از تهیونگ بدت میاد
_تهیونگ دشمنه
+دشمنته؟
_اره، شرکت منم اسحله، مواد مخدره بخاطر همین باهاش توی رقابتم باهاش دعوام شده
+تهیونگ مَرد خوبیه
_اون شخصیتی که به تو نشون داده خوبه
+درست نمیشناسمش
_ولی باهاش خوب گرمگرفته بودی
+خب بخاطر اون روز یه کوچولو باهاش جور شدم
_باهاش حرف نزن، نبینمش، راجبش فکرنکن
+چرا؟
_چرا میخوای ببینیش؟
+خب..
_خب کی چی؟لازم نکرده بری پیشش نمیزارم
+نمیزاری؟
_یادت رفته قرار شد بهم دیگه خیانت نکنیم
+ولی من که نمیخوام بهت خیانت کنم
_خوشمنمیاد با مَردا گرمبگیری برای همین خودش یه خیانت میشه
+(تکخنده)باشه،پیشش نمیرم
_فقط پیش اون نه، پیش هیچ مَردی
+(خنده) باشه پیش هیچ مَردی
_خوبه
+تمومه
_چی؟
+دستت رو بستم تموم شد
_باش
part³⁶
داشتن چیزا هیجان انگیز نیست، تلاش برای به دست اوردنشون هیجان انگیزه
دختر میخواست هیجان انگیز ترش کنه
از جاش بلند شد
رفت طبقهای پایین
کمکهای اولیه را از آشپزخونه برداشت و به طبقهای بالا رفت
پشت در اتاق جئون ایستاد
نفس عمیقی کشید
دستش را بالا آورد و در زد
جوابی نشنید
دوباره در زد که در باز شد
جئون بود
با شلوار مشکی راحتی و با بالا تنهای لخت و حولهای کوچیکروی گرنش
دختر تا بدن جئون را دید نگاهش را گرفت و به صورتش جئون داد
+اعم دستت
_دستم؟
+اره زدی توی میز خون میآمد آمدم ببندمش
_گفتم که نمیخواد
+با من لج کردی دیگه به خودت لج نکن
پسر بودن هیج حرف دد اتاق را باز گذاشت
روی تخت نشست و دست زخمیش را گذاشت روی پاش
دختر منظور جئون را فهمید
به داخل اتاق رفت
روی تخت کنار جئون نشست
دست جئون را روی پاش گذاشت و الکل و پنبه را از داخل کمک های اولیه بیرون آورد
پنبه را آغشته به الکل کرد و روی زخم جئون گذاشت
سوزش بدی داشت و جئون اخمی کرد
دختر تک خندی کرد و آروم آروم پنبه را روی زخمش میگذاشت
داشت دست پسر را میبست
_توی پارک چیشد؟
دختر سرش را بالا آورد و با تعجب به جئون نگاه کرد
+چی؟
_بین تو تهیونگ توی پارک چی گذشته
+آهان
دختر نگاهش را به دست جئون دادو به بستن دستش ادامه داد
+بچهای یکی از دوستام رو بردم پارک و اونجا با تهیونگ روبه رو شد باهاش دوست شد باهاش بازی کرد، منم اونجا باهاش آشنا شدم
_مال کیه؟
+دقیقا همون روزی که پاکت قرمز رو پیدا کردم
_بخاطر همین میدونست مجردی؟
+اره، ازم پرسیده بود
_میدونستی کیه؟
+نه، فقط اسمش رو میدونستم ، اونم بهم گفت ،راستی کیه؟
_رئیس شرکت اسلحه و مواد مخدر
+چی؟(تعجب)
_اصلا راجب شغلش بهت چیزی گفته بود؟
+نه فقط اسم و فامیلیش
_خب چیزی غیر از این ازش انتظار نمیرفت
+اونم مثل تو مافیاس؟
_نه مافیا نیست ولی با مافیا ها کسب کار داره، خب شرکت اسحله، مواد مخدر داره
+آهان راه، تو از تهیونگ بدت میاد
_تهیونگ دشمنه
+دشمنته؟
_اره، شرکت منم اسحله، مواد مخدره بخاطر همین باهاش توی رقابتم باهاش دعوام شده
+تهیونگ مَرد خوبیه
_اون شخصیتی که به تو نشون داده خوبه
+درست نمیشناسمش
_ولی باهاش خوب گرمگرفته بودی
+خب بخاطر اون روز یه کوچولو باهاش جور شدم
_باهاش حرف نزن، نبینمش، راجبش فکرنکن
+چرا؟
_چرا میخوای ببینیش؟
+خب..
_خب کی چی؟لازم نکرده بری پیشش نمیزارم
+نمیزاری؟
_یادت رفته قرار شد بهم دیگه خیانت نکنیم
+ولی من که نمیخوام بهت خیانت کنم
_خوشمنمیاد با مَردا گرمبگیری برای همین خودش یه خیانت میشه
+(تکخنده)باشه،پیشش نمیرم
_فقط پیش اون نه، پیش هیچ مَردی
+(خنده) باشه پیش هیچ مَردی
_خوبه
+تمومه
_چی؟
+دستت رو بستم تموم شد
_باش
۷.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.