بعد از اینکه جانگ شیک مارو زندانی کرد دیدم تو از هوش رفتیاز قبل ...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:⁸⁶
-بعد از اینکه جانگ شیک مارو زندانی کرد دیدم تو از هوش رفتی..از قبل با تهیونگ برنامه ریزی کرده بودیم اون و چندتا از افراد بدون اینکه جانگ شیک بفهمه وارد عمارتش شدن و مارو اوردن بیرون...تا الان جانگ شیک احتمالا کل فرانسه رو زیرو رو کرده..یعنی کل اون دنیا رو‌...
+چی؟ یعنی ما الان توی فرانسه ی اصلیم؟ شهر نانت ؟
-نه...خانم خانما ما توی راه پاریسیم...تا جانگ شیک پیدامون نکنه
+چی؟ به جون خودم اگه پای یورام وسط نبود با اتیش درونم جانگ شیک رو زنده زنده میسوزوندم
-میدونستی اگه از قدرتت استفاده کنی خیلی ازت انرژی میبره؟
+که چی؟ اگه پای تو و یورام وسط باشه حاضرم حتی زندگیم هم به اتیش بکشم تا شما زنده باشید!
-چشم بانوی من! الانم بیا بریم بخوابیم که فردا روز پر مشغله ایه!
+باشه! جونگ کوک!
-جانم؟
+یعنی میشه بریم خونه؟ قصر خودمون؟
-میشه... مطمئن باش!
+امیدوارم
..................
بچها ببخشید کمه اما فعلا با اینا سر کنید چون نمیتونم پارت بنویسم امیدوارم درک کنید!شرط نمیزارم چون نمیتونم تضمین کنم که میتونم بنویسم یا نه اما تمام سعیمو میکنم زود زود بزارم عشقا...ولی حمایت یادتون نره✨✨
دیدگاه ها (۵۲)

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁸⁷Part⁸⁷ ...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁸⁸_"که دیدم ات داره میخنده.. _ملکه ک...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁸⁵-ا.ت...ا.ت؟ ا.ت؟؟؟؟؟+....+″حالم خی...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁸⁴+″ تقریبا یه روز گذشته..نکنه بلایی...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۲#

千卂ㄒ乇 ۲卩卂尺ㄒ : ۵جیمین گفت:آره دقیقا باید همین کار رو انجام بدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط