پارت ۲۶
پارت ۲۶
ا.ت:هوففف نمی تونیم کاری بکنیم بیخیال شبم به نظرم
ا.ت:ولی خب فکر نکنم دختره ایدول یا بازیگر باشه
یئون:نمیدونم
یهو گوشیم زنگ خورد
ا.ت:تهیونگ!
یئون:چی؟تهیونگه؟شمارشو داری؟
یئون:بزار رو بلندگو تروخدا تروخدا
ات:باشه
جواب دادم
ا.ت:الو سلام
تهیونگ: سلام ا.ت خوبی
ا.ت:ممنون تو چطوری؟
تهیونگ: خوبم
تهیونگ: فکر کنم الان مدرسه باشی
ات:اره
تهیونگ: برات یه ادرس میفرستم ساعت 7 میایی؟
یئون:ا.ت اون ترو دعوتت کرد
تهیونگ: کسی پیشته؟
ا.ت:ا.اره دوستمه
یئون:من دوسته ا.تم یئون
تهیونگ: اره ا.ت یه بار درمورد صحبت کرد
یئون:عاشقتم تهیونگ
تهیونگ: منم عاشقتم ارمی
تهیونگ: ا.ت میای دیگه
ا.ت:ب.باشه
تهیونگ: خدافظ
یئون:خدافظظظ
اتمام مکالمه*
ا.ت:نمیشد یه دیقه چیزی نگی
یئون:نتونستم کنترل کنم خودمو
یئون:اون دعوتت کرد
ا.ت:خب
یئون:ا.ت اون دختر تویی
ات:چرت نگو یئون چرا بخواد با من باشه
یئون:من اینطور فکر میکنم
یئون:راستی درمورد من بهش چی گفتی؟
ا.ت:چیز مهمی نگفتم
یئون:خوشبحالت نگا کن داری میری سرقرا یه ادمی که 40m تو اینستا فالوور داره
ا.ت:جدا؟ نگاه نکردم
یئون:میخ.ای نشونت بدم
ا.ت:نه خودم میتونم ببینم
یئون:هی کاش منم همچین شانسی داشتم
ا.ت:میخوای کوکو برات جور کنم*چشمک
یئون:تروخدا تروخدا به پات میوفتم
ا.ت:خیله خب من فقط اشناتون میکنم کاره دیگه ای نمیکنم البته هنوز از نزدیک ندیدم ولی تهیونگ بهم گفت که تا بیمارستان باهام اومد
یئون:من فیلمارچ دیدم داشت سر خبرنگارارو گرم میکرد
ا.ت:ویدیو هام پخش شده
یئون:همشون حتی فیلمای دوربینای پارکینگم پخش شده که چجوری تصادف کردی
ا.ت:چی؟
یئون:بخدا
یئون:ذخیرشون کردم
ا.ت:میشه نشونم بدی
یئون:نه نمیخوام ببینی
ا.ت:نشونم بده
یئون:ببین خودت خواستی
گوشیشو باز کردو فیلمو برام گذاشت
خیلی واضح نبود اما نشون میداد که تهیونگ بغلم کرده بودو به سمت ماشین میبردتم داشت گریم میگرفت
یئون:اون مثله یه فرشته نجاتت داد
یئون:خاله بهم گفت اگه تهیونگ دیرتر میاوردتت بیمارستان ممکن بود خون توسرت لخته بشه
ا.ت:هوففف نمی تونیم کاری بکنیم بیخیال شبم به نظرم
ا.ت:ولی خب فکر نکنم دختره ایدول یا بازیگر باشه
یئون:نمیدونم
یهو گوشیم زنگ خورد
ا.ت:تهیونگ!
یئون:چی؟تهیونگه؟شمارشو داری؟
یئون:بزار رو بلندگو تروخدا تروخدا
ات:باشه
جواب دادم
ا.ت:الو سلام
تهیونگ: سلام ا.ت خوبی
ا.ت:ممنون تو چطوری؟
تهیونگ: خوبم
تهیونگ: فکر کنم الان مدرسه باشی
ات:اره
تهیونگ: برات یه ادرس میفرستم ساعت 7 میایی؟
یئون:ا.ت اون ترو دعوتت کرد
تهیونگ: کسی پیشته؟
ا.ت:ا.اره دوستمه
یئون:من دوسته ا.تم یئون
تهیونگ: اره ا.ت یه بار درمورد صحبت کرد
یئون:عاشقتم تهیونگ
تهیونگ: منم عاشقتم ارمی
تهیونگ: ا.ت میای دیگه
ا.ت:ب.باشه
تهیونگ: خدافظ
یئون:خدافظظظ
اتمام مکالمه*
ا.ت:نمیشد یه دیقه چیزی نگی
یئون:نتونستم کنترل کنم خودمو
یئون:اون دعوتت کرد
ا.ت:خب
یئون:ا.ت اون دختر تویی
ات:چرت نگو یئون چرا بخواد با من باشه
یئون:من اینطور فکر میکنم
یئون:راستی درمورد من بهش چی گفتی؟
ا.ت:چیز مهمی نگفتم
یئون:خوشبحالت نگا کن داری میری سرقرا یه ادمی که 40m تو اینستا فالوور داره
ا.ت:جدا؟ نگاه نکردم
یئون:میخ.ای نشونت بدم
ا.ت:نه خودم میتونم ببینم
یئون:هی کاش منم همچین شانسی داشتم
ا.ت:میخوای کوکو برات جور کنم*چشمک
یئون:تروخدا تروخدا به پات میوفتم
ا.ت:خیله خب من فقط اشناتون میکنم کاره دیگه ای نمیکنم البته هنوز از نزدیک ندیدم ولی تهیونگ بهم گفت که تا بیمارستان باهام اومد
یئون:من فیلمارچ دیدم داشت سر خبرنگارارو گرم میکرد
ا.ت:ویدیو هام پخش شده
یئون:همشون حتی فیلمای دوربینای پارکینگم پخش شده که چجوری تصادف کردی
ا.ت:چی؟
یئون:بخدا
یئون:ذخیرشون کردم
ا.ت:میشه نشونم بدی
یئون:نه نمیخوام ببینی
ا.ت:نشونم بده
یئون:ببین خودت خواستی
گوشیشو باز کردو فیلمو برام گذاشت
خیلی واضح نبود اما نشون میداد که تهیونگ بغلم کرده بودو به سمت ماشین میبردتم داشت گریم میگرفت
یئون:اون مثله یه فرشته نجاتت داد
یئون:خاله بهم گفت اگه تهیونگ دیرتر میاوردتت بیمارستان ممکن بود خون توسرت لخته بشه
۳.۴k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.