برده

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟐


اون مردی که مامان لیا رو هول داده بود امد و شروع کرد به حرف زدن
&خودتون بهتر میدونین که برای چی اینجایید
مکثی کرد و گفت:
&یه زیر خواب عالی
خوب حواستون رو جمع کنید اینجا قانون هایی داره و اگه از قانون ها سرپیچی کنید بد می‌بینید
هر کاری که بهتون میگیم رو بدون چون و چرا قبول میکنید وگرنه شکنجه میشید و میمیرید
قابل توجه بعضیا که توی فکر فرار کردنند این عمارت از شهر خیلی دوره و دور تا دورش جنگله اگه بخواهید فرار کنید قبل از اینکه من پیداتون کنم و بکشمتون ،خوارک خوشمزه ای برای حیوانات گشنه داخل جنگل میشید پس فکر فرار به سرتون نزنه....فهمیدید

کسی حرفی نزد

یدفعه با داد گفت:

&هی با شما هام زبون نفهم ها میگم فهمیدیددد؟

ما هم با ترس و لرز گفتیم: بله

و بعد رو به مرد سمت راستش کرد و گفت:

&برو و اتاق هاشون رو بهشون نشون بده
×چشم قربان
و بعد دوباره روبه ما کرد و گفت:

&از فردا کار شما ها شروع میشه امشب هم از شام خبری نیست...حالا هم میرید به اتاق‌هاتون...
دیگه چیزی نگفت و رفت
چند نفر اومدن سمت ما گفتن
دنبال ما بیایید
ما هم بدون حرفی دنبالشون رفتیم.....تقریبا داشتیم از سالون اصلی خیلی دور می‌شدیم و من داشتم فضولی بقیه جاها رو میکردم

از پله ها پایین رفتیم و رسیدیم به زیر زمین جلوی یه درِ خراب و بزرگ ایستادن و ماهم وایستادیم درو باز کردن و مارو انداختن داخل و درو قفل کردن و رفتن

به اطراف نگاه کردم اتاق خیلی خیلی بزرگ بود اما در همون حد بزرگی بسیار کثیف و خاکی بود که باعث شده بود خاک تو گلو و بینی‌ام بره و سرفم بگیره هیچ پنجره ای نداشت و فقط یه لامپ کم نور روشن بود سه تا اینه دیواری داشت و چهار تا کمد بزرگ
سمت راست اتاق رو که نگاه کردم دو تا در دیدم که حدس میزدم حموم و دستشویی باشه...
بدتر از همه این بود که هفت تا تخت داشت اما ما که هشت نفریم
از طولانی بودن راه همه داشتن به سمت تخت ها میرفتن که استراحت کنند منم سریع پا تند کردم که برم یه تخت رو بگیرم
به نزدیک ترین تخت که رسیدم سریع یه نفر دیگه امد و روش نشست..همه تخت ها پرشده بود
ولی اون تخت انتها خالی بود سریع دویدم و رفتم روش نشستم اما همون لحظه یکی از خدمتکارا محکم زد روی شونه ام برگشتم و نگاهش کردم وگفت:
×هی بچه بلند شو
ا.ت: چرا؟
×رو تخت من نشستی
ا.ت: نخیر تخت منه من اول روش نشستم
×برای من زبون درازی نکن بلند شو زود باش
ا.ت: نمیخوام
×عصاب منو خورد نکن بلند شو ببینم
ا.ت: برو بابا
یهو عصبانی شد و سمتم هجوم آورد و از موهام کشید که باعث شد خیلی دردم بگیره
ا.ت: ایییی موهام...عوضی ولم کنننن
و منو از روی تخت محکم انداخت روی زمین...

شرط ها
۹۰ لایک
۵۰ کامنت
دیدگاه ها (۶۳)

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟑و منو از روی تخت محکم انداخت روی زمینبلند...

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟒رفتم و یه حوله برداشتم و پیچیدم دور خودم ...

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏اون بادیگارد امد سمت ما ا.ت رو پشتم قايم...

𝐒𝐥𝐚𝐯𝐞 /برده/𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟎ا.ت به سمت سرویس رفت و درو بست همین که رف...

پارت ۱۵ فیک مرز خون و عشق

عشق مافیاییp2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط