ویو ات
ویو ات
وای س ساعتی تو اون اتاق کوفتی خودمو مشغول کردم وایییییی برم پایینم کوک هس وای
یدفعه کوک درو باز کرد
ات: چه عجب ب فکر ما هم افتادی س ساعته نیستم نمیگی کجاسسس
کوک: اتفاقا امدم الان کهه قشنگ سر گرمت کنم خوشملم
ات: چی ن
کوک: چرا خو یادت نیس اون چهار ماه چقد خوش حال بودییی
ات: خب...اره ...ولی
کوک: ولی ندارههه بد از اخرین رابطمدن خییلییی گزشته
ات: دوشب
کوک:................ خب برا من خیلیه من هفت روز هفته میخواام( وای sevenورژن دومشو یادتونه؟)
ات: عه خو باید یچی ازم بمونهه
کوک: نترس برا خودمم شده یکمی از تورو نگه میداشتم
متکارو محکم ب سمتش پرت کردم که گرفت
کوک: عه عه بد نشو دیگههههههه دلت میاد با ... با این متکا بزنیم
ات: ن
کوک: دلت میاد من اذیت بشم
ات: ازیت شی
کوک: هم من هم توو
ات: یعنی چی
کوک: خب من اگه قبول نکنییی
ویو ات
کوک : خب من اگه قبول نکنی میرم تا اندازه مرگ مست میکنم بد حتی شده خودمو تحریک میکنم که دیگه ازراعیلم نتونه جلومو بگیرهه و تا خوده صبح جر میخوری
ات: ن اینکه اگه قبول کنم تا صبح سالمم
کوک: اره دیگه داشتن من سختیایی هم داره
ات: عیی خب پس ..
کوک: هوم؟
سرمو انداختم پایین
کوک: عه چی شد
سرمو اوردم بالا با ی خنده شیطانه بش نگا کردم
کوک: ات؟
کوک: ات چته اون طوری نگام نکن
ی دفعه پریدم روش
کوک: ( خنده بلندد) گفتم جنی شدی شاید ولی خب خوشم امد بیبی کوچولوم داره راه میوفتههه
ات: اوم شاید
کوک: ببینم چه میکینی
ات:
خب از گفتن این حرفش لبام و گزاشتم رو لباش و دکمه هاشو باز کردم لباس خودمم در اوردم وقتی ب گردنش رسیدم جاشو بام عوض کرد
کوک: چاگی هنوز هیلی مونده ب پای من برسی پس امشب خب ب اموزشام توجه کن که برا خودت استاد بشی
( بقیشو دیگه میدونید )
وای س ساعتی تو اون اتاق کوفتی خودمو مشغول کردم وایییییی برم پایینم کوک هس وای
یدفعه کوک درو باز کرد
ات: چه عجب ب فکر ما هم افتادی س ساعته نیستم نمیگی کجاسسس
کوک: اتفاقا امدم الان کهه قشنگ سر گرمت کنم خوشملم
ات: چی ن
کوک: چرا خو یادت نیس اون چهار ماه چقد خوش حال بودییی
ات: خب...اره ...ولی
کوک: ولی ندارههه بد از اخرین رابطمدن خییلییی گزشته
ات: دوشب
کوک:................ خب برا من خیلیه من هفت روز هفته میخواام( وای sevenورژن دومشو یادتونه؟)
ات: عه خو باید یچی ازم بمونهه
کوک: نترس برا خودمم شده یکمی از تورو نگه میداشتم
متکارو محکم ب سمتش پرت کردم که گرفت
کوک: عه عه بد نشو دیگههههههه دلت میاد با ... با این متکا بزنیم
ات: ن
کوک: دلت میاد من اذیت بشم
ات: ازیت شی
کوک: هم من هم توو
ات: یعنی چی
کوک: خب من اگه قبول نکنییی
ویو ات
کوک : خب من اگه قبول نکنی میرم تا اندازه مرگ مست میکنم بد حتی شده خودمو تحریک میکنم که دیگه ازراعیلم نتونه جلومو بگیرهه و تا خوده صبح جر میخوری
ات: ن اینکه اگه قبول کنم تا صبح سالمم
کوک: اره دیگه داشتن من سختیایی هم داره
ات: عیی خب پس ..
کوک: هوم؟
سرمو انداختم پایین
کوک: عه چی شد
سرمو اوردم بالا با ی خنده شیطانه بش نگا کردم
کوک: ات؟
کوک: ات چته اون طوری نگام نکن
ی دفعه پریدم روش
کوک: ( خنده بلندد) گفتم جنی شدی شاید ولی خب خوشم امد بیبی کوچولوم داره راه میوفتههه
ات: اوم شاید
کوک: ببینم چه میکینی
ات:
خب از گفتن این حرفش لبام و گزاشتم رو لباش و دکمه هاشو باز کردم لباس خودمم در اوردم وقتی ب گردنش رسیدم جاشو بام عوض کرد
کوک: چاگی هنوز هیلی مونده ب پای من برسی پس امشب خب ب اموزشام توجه کن که برا خودت استاد بشی
( بقیشو دیگه میدونید )
۱۴.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.