دوپارتی عضو هشتم =درخواستی
ویو نامجون
صبح از خواب بیدار شدم ساعت7 صبح بود امشب کنسرت داشتیم... باید بچه ها رو بیدار کنم تا برای امشب اماده شیم . ـ
نامجون: هیونگ جیننن ورد واید هندسامم اهههه پاشو دیگه
جین: اههه چته داد میزنی پاشدم
پروژه بعدی اتاق کوک و تهیونگه
نامجون: هییی کوک تهیونگ بیدار شید... بیدارین! چطوریییی
کوک: هیونگ ما تصیم گرفتیم از امروز زود بیدارشیم
نامجون: افرین.. من برم بقیه رو بیدار کنم
اتاق بعدی اتاق جیمین و شوگا بود ادم پیر میشه تا بیدار شن
نامجون: جیمینییییی .. شوگاا هیونگ بیدارشینننن تو رو خداااااااا پیرم کردیننننن
شوگا.: اهه نامی چقد سر صدا میکنس باشه بیدار شدیم
اتاق بعدی اتاق جیهوپ و اته اینا هم پیر میشم تا بیدار شن درو باز کردم
نامجون: اتتتت جیه.... کجان پس رقتم پایین دیدم همه نشستن...
نامجون: هیی پسرا ات و جیهوپ نیستن
تهیونگ: چیی نیستن؟
همون لحظه در باز شد و ات و جیهوپ با خوشحالی اومدن خونه
ات: سلامممم صبح بخیر
جیهوپ: صبحححح بخیرررررر
جونگکوک: اووو چیشده قدر سر حالین
ات: ما از امروز میخواییم صبح ها بریم پارک ورزش کنیم تازهه
جیهوپ: اهههه بسه ات بیا اول صبحانه بخوریم که گشنمههه
ویو ادیمن
پسرا به همراه ات بعد از صبحانه رفتن کلی تمرین کردن نزدیک ساعت 5عصر بود همه خسته رفتیم یه دوش گرفتیم و یکم استراحت کردیم ساعت 7 راه افتادین سمت محل برگزاریه کنسرت.. میکاپ ارتیستا اومدن میکاپشون کردن.. لباسا شونو پوشیدن و رفتن روی استیج
اهنگ fake love و dynamite رو اجرا کردن داشتیم با ارمی ها حرف میزدیم که احساس کردم یچیزه محکم خورد تو سرم و بیهوش شدم
ویو جیهوپ
داشتیم با ارمی ها حرف میزدیم که یه صدایی اومد برگشتم دیدم نور افکن افتاده روی سر ات و از سرش داره خون میاد سریع دویدم سمتش بغلش کردم بردمش بک استیج
جیهوپ: اتتتت اتییی جونم خواهش میکنم چشاتو باز کنننن
و با امبولانس بردیمش بیمارستان
ویو تهیونگ
وقتی دیدم ات افتاد میخواستم برم سمتش ولی جیهوپ زود تر از من رفت بغلش کرد بردش بک استیج استف ها به گفتن پیش ارمی ها بمونیم تا ارومشون کنیم ولی هیچ کدوم دلمون طاقت نیاورد و رفتیم بیمارستانی که ات رو بردن
ویو جیهوپ
ات رو بردن داخل یه اتاق دکترش گفت سرش شکسته وقتی بخیه رو زد و باند پیچی کرد بهم گفت که میتونم ات رو ببینم منم رفتم تو اتاق و کنار تخت نشستم
جیهوپ: اتتت جونمم باشو خودتت میدونی که تو بهترین دوست منی اگه چیزیت شه چییی من میمیرم (بغض)
ویو نامجون
با سرعت رسیدیم به بیمارستان که........
&&&&
مایل به حمایت ¿
صبح از خواب بیدار شدم ساعت7 صبح بود امشب کنسرت داشتیم... باید بچه ها رو بیدار کنم تا برای امشب اماده شیم . ـ
نامجون: هیونگ جیننن ورد واید هندسامم اهههه پاشو دیگه
جین: اههه چته داد میزنی پاشدم
پروژه بعدی اتاق کوک و تهیونگه
نامجون: هییی کوک تهیونگ بیدار شید... بیدارین! چطوریییی
کوک: هیونگ ما تصیم گرفتیم از امروز زود بیدارشیم
نامجون: افرین.. من برم بقیه رو بیدار کنم
اتاق بعدی اتاق جیمین و شوگا بود ادم پیر میشه تا بیدار شن
نامجون: جیمینییییی .. شوگاا هیونگ بیدارشینننن تو رو خداااااااا پیرم کردیننننن
شوگا.: اهه نامی چقد سر صدا میکنس باشه بیدار شدیم
اتاق بعدی اتاق جیهوپ و اته اینا هم پیر میشم تا بیدار شن درو باز کردم
نامجون: اتتتت جیه.... کجان پس رقتم پایین دیدم همه نشستن...
نامجون: هیی پسرا ات و جیهوپ نیستن
تهیونگ: چیی نیستن؟
همون لحظه در باز شد و ات و جیهوپ با خوشحالی اومدن خونه
ات: سلامممم صبح بخیر
جیهوپ: صبحححح بخیرررررر
جونگکوک: اووو چیشده قدر سر حالین
ات: ما از امروز میخواییم صبح ها بریم پارک ورزش کنیم تازهه
جیهوپ: اهههه بسه ات بیا اول صبحانه بخوریم که گشنمههه
ویو ادیمن
پسرا به همراه ات بعد از صبحانه رفتن کلی تمرین کردن نزدیک ساعت 5عصر بود همه خسته رفتیم یه دوش گرفتیم و یکم استراحت کردیم ساعت 7 راه افتادین سمت محل برگزاریه کنسرت.. میکاپ ارتیستا اومدن میکاپشون کردن.. لباسا شونو پوشیدن و رفتن روی استیج
اهنگ fake love و dynamite رو اجرا کردن داشتیم با ارمی ها حرف میزدیم که احساس کردم یچیزه محکم خورد تو سرم و بیهوش شدم
ویو جیهوپ
داشتیم با ارمی ها حرف میزدیم که یه صدایی اومد برگشتم دیدم نور افکن افتاده روی سر ات و از سرش داره خون میاد سریع دویدم سمتش بغلش کردم بردمش بک استیج
جیهوپ: اتتتت اتییی جونم خواهش میکنم چشاتو باز کنننن
و با امبولانس بردیمش بیمارستان
ویو تهیونگ
وقتی دیدم ات افتاد میخواستم برم سمتش ولی جیهوپ زود تر از من رفت بغلش کرد بردش بک استیج استف ها به گفتن پیش ارمی ها بمونیم تا ارومشون کنیم ولی هیچ کدوم دلمون طاقت نیاورد و رفتیم بیمارستانی که ات رو بردن
ویو جیهوپ
ات رو بردن داخل یه اتاق دکترش گفت سرش شکسته وقتی بخیه رو زد و باند پیچی کرد بهم گفت که میتونم ات رو ببینم منم رفتم تو اتاق و کنار تخت نشستم
جیهوپ: اتتت جونمم باشو خودتت میدونی که تو بهترین دوست منی اگه چیزیت شه چییی من میمیرم (بغض)
ویو نامجون
با سرعت رسیدیم به بیمارستان که........
&&&&
مایل به حمایت ¿
۸.۵k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.