part:35
part:35
ویو کوک (علامت کوک + علامت ته _)
ظهر بود و جفتمون کارامون رو انجام داده بودیم و داشتم باهم فیلمونگاه میکردیم .تهیونگ دراز کشیده بود بغل من و منم داشتم موهاشو ناز میکردم .توحال خودمون بودیم و داشتیم باهم فیلم میدیدیم و حرف میزدیم که هیو زنگ درو زدن
_یعنی کی میتونه باشه این و قت ظهر ؟
+نمیدونم
لبامو بوسید و پاشد رفت سمت آیفون
_بله؟
_ت...ت..تو اینجا چیکار میکنی ؟
پاشدم رفتم سمتش
+کیه ؟
که با دیدن پدرم تمام بدنم یخ بست ....یعنی چیکار داشت؟ تو شوک بودم که تهیونگ از بازو هام گرفت
_ببین جونگ کوک هر اتفاقی افتاد از هیچی نترس و بیا بغل من خب ؟
+ب...ب...باشه
باهم رفتیم بیرون اول تهیونگ رفت بعد من
_اینجا چیکار داری ؟
×اومدم پسرمو ببرم
دنیا رو سرم خراب شد..... یعنی اون من میخواست چیکار ؟ تهیونگ زد زیر خنده
_که میخوای پسرتو ببری آره ؟
×عاره اومدم با خودم ببرمش بیا این تمام پولی که بهم داده بودی
تهیونگ نیش خند زد
_ولی تو نوشتی و امضا کردی که پسرت تا آخر عمرش مال منه
ا...اون چیکار کرده بود ؟ نوشته و امضا کرده بود ؟ دیگه خونم به جوش اومده بود من دلم نمیخواست به اون آشغال دونی برگردم و از طرفی دلم نمیخواد از تهیونگ دور بشم
+من با توی عوضی جایی نمیام
×تو غلت کردی مگه دست خودته ؟ من پدرتم و .....
دادزدم و گفتم
+پدر..... تو اسم خودتی میزاری پدر ؟ کدوم پدری بچهشو دوروز بدون آب و غذا میندازه تو انباری هاااا؟ کدوم پدری جلوی بچه گشنش غذا کوفت میکنه و حتی به اون یه قطره آبم نمیده ؟ کدوم مدری رو بچش آب جوش میریزه هاااا؟ کدوم پدری آنقدر بچه شو میزنه تا بیهوش بشه یادته ؟ یادته چقدر التماست کردم منو نزنی هاااا؟ یادته کثافت ؟ ولی تو چیکار کردی؟ آنقدر منو زدی تا بیهوش شدم و توی آشغال حتی منو نبردی بیمارستان همونجوری گذاشتیم جلوی در خونه اگه همسایه ها نرسیده بودنو منو نبرده بودن بیمارستان قطعا مرده بودم
رفتم جلو و یه سیلی خوابوندم تو گوشش دیگه برام مهم نبود اون کیه داد زدم
+من پدری ندارممممممم
دستشو برد سمت کمر بندش از پچهگی از این صحنه وحشت داشتم سریع رفتم سمت تهیونگ و محکم بغلش کردم
_دستت روش بلند شه زنده نمیزارمت
×ولی....
_گومشو تن نحستو از عمارت من ببر بیرون وگرنه خودم دست به کار میشم
×تا وقتی. جونگ کوک رو با خودم نبرم هیچ جا نمیرم
تهیونگ منو از خودش جدا کرد. دستمو گرفت و سریع رفت سمت عمارت رفت بالا و با یه تفنگ تو دستش اومد پایین
_تو اینجا بمون الان برمیگردم
+نه منم باهات میام
تهیونگ لبامو عمیق بوسید و صورتمو که پر اشک بود پاک کرد اصلا نفهمیدم کی گریه کردم
_باشه بیا
باهم رفتیم بیرون . هنوز اونجا بود . تهیونگ تفنگ رو گذاشت رو سرش .
ویو کوک (علامت کوک + علامت ته _)
ظهر بود و جفتمون کارامون رو انجام داده بودیم و داشتم باهم فیلمونگاه میکردیم .تهیونگ دراز کشیده بود بغل من و منم داشتم موهاشو ناز میکردم .توحال خودمون بودیم و داشتیم باهم فیلم میدیدیم و حرف میزدیم که هیو زنگ درو زدن
_یعنی کی میتونه باشه این و قت ظهر ؟
+نمیدونم
لبامو بوسید و پاشد رفت سمت آیفون
_بله؟
_ت...ت..تو اینجا چیکار میکنی ؟
پاشدم رفتم سمتش
+کیه ؟
که با دیدن پدرم تمام بدنم یخ بست ....یعنی چیکار داشت؟ تو شوک بودم که تهیونگ از بازو هام گرفت
_ببین جونگ کوک هر اتفاقی افتاد از هیچی نترس و بیا بغل من خب ؟
+ب...ب...باشه
باهم رفتیم بیرون اول تهیونگ رفت بعد من
_اینجا چیکار داری ؟
×اومدم پسرمو ببرم
دنیا رو سرم خراب شد..... یعنی اون من میخواست چیکار ؟ تهیونگ زد زیر خنده
_که میخوای پسرتو ببری آره ؟
×عاره اومدم با خودم ببرمش بیا این تمام پولی که بهم داده بودی
تهیونگ نیش خند زد
_ولی تو نوشتی و امضا کردی که پسرت تا آخر عمرش مال منه
ا...اون چیکار کرده بود ؟ نوشته و امضا کرده بود ؟ دیگه خونم به جوش اومده بود من دلم نمیخواست به اون آشغال دونی برگردم و از طرفی دلم نمیخواد از تهیونگ دور بشم
+من با توی عوضی جایی نمیام
×تو غلت کردی مگه دست خودته ؟ من پدرتم و .....
دادزدم و گفتم
+پدر..... تو اسم خودتی میزاری پدر ؟ کدوم پدری بچهشو دوروز بدون آب و غذا میندازه تو انباری هاااا؟ کدوم پدری جلوی بچه گشنش غذا کوفت میکنه و حتی به اون یه قطره آبم نمیده ؟ کدوم مدری رو بچش آب جوش میریزه هاااا؟ کدوم پدری آنقدر بچه شو میزنه تا بیهوش بشه یادته ؟ یادته چقدر التماست کردم منو نزنی هاااا؟ یادته کثافت ؟ ولی تو چیکار کردی؟ آنقدر منو زدی تا بیهوش شدم و توی آشغال حتی منو نبردی بیمارستان همونجوری گذاشتیم جلوی در خونه اگه همسایه ها نرسیده بودنو منو نبرده بودن بیمارستان قطعا مرده بودم
رفتم جلو و یه سیلی خوابوندم تو گوشش دیگه برام مهم نبود اون کیه داد زدم
+من پدری ندارممممممم
دستشو برد سمت کمر بندش از پچهگی از این صحنه وحشت داشتم سریع رفتم سمت تهیونگ و محکم بغلش کردم
_دستت روش بلند شه زنده نمیزارمت
×ولی....
_گومشو تن نحستو از عمارت من ببر بیرون وگرنه خودم دست به کار میشم
×تا وقتی. جونگ کوک رو با خودم نبرم هیچ جا نمیرم
تهیونگ منو از خودش جدا کرد. دستمو گرفت و سریع رفت سمت عمارت رفت بالا و با یه تفنگ تو دستش اومد پایین
_تو اینجا بمون الان برمیگردم
+نه منم باهات میام
تهیونگ لبامو عمیق بوسید و صورتمو که پر اشک بود پاک کرد اصلا نفهمیدم کی گریه کردم
_باشه بیا
باهم رفتیم بیرون . هنوز اونجا بود . تهیونگ تفنگ رو گذاشت رو سرش .
۸.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.