Part59.....این پارتواگه خشتون نمیاد نخونید
#Part59.....این پارتواگه خشتون نمیاد نخونید
معذرت خواستوزودرفت¢:داداشم حالت خوبه وخندید کوک:خ خوبم×یاااانقدپسرودخترمواذیت نکنین+چشم دیگن اذیتشون نمیکنیم نامجون:ازدست شمادوتافسقلی مگه دستم بهتون نرسه بلندشدودنبالمون کردکه باته دررفتیم دخترام داشتن بهمون میخندیدن کوک:عااامن برم دسشویی شوگا:اره بروبش نیازداریوخندیدکوک یه نگاهی بهمون انداختورفت بالامنکه میدونم میری کجا ولی خوب باشه خش باش.....کوک
وقتی رستاامدوسطپاموبهم برخوردکردیه یع جوری شدموبعدم دستپاچه سریع رفت بالاومنوبااین حالم تنهاگذاشت بقیم هی اذیتم میکردن دیگه نمیتونستم دووم بیارم رفتم بالا تواتاقش رفته بودزیرپتوخودشوجم کرده بود لبخندی زدمورفتم روی تختوخزیدم زیرپتوشوازپشت بغلش کردم که تکون خوردکنارگوشش گفتم+یااکوچولوچراهربارکه بغلت میکنم میلرزی رستا:تویی اخه هنوزعادت ندارم+اووم عادت میکنی نمیخوای برگردی طرفم برگشتوتوچشام نگاه کردرستا:ببخشیدعمدی نبود+میدونم عزیزم رستا:ا الان حالت خوبه+منظورت چیه کلک رستا:ها هیچی هیچی گونشوبوسیدموگفتم:ن اصلانمیدونی باهام چیکارکردیوخندیدم لبشوگازگرفتوگفت: ببخشید ولی من هنوزنگام روی لبش بوداب دهنموقورت دادم که نگام کردودیدبه کجانگامیکنم نگاموبه سختی کشیدم بالاوگفتم:ا اجازه دارم باخجالت چشماشو بستوسرشوتکون دادخشحال شدمورفتم نزدیکترو روش نیم خیزشدم که نفسامون میخوردبه صورتای هموهیجان قلبموزیاد میکرداروم لباشوبه دهن گرفتم خیلی خوب بوداونم بعدیه مدت همراهیم کردکه بعدیه دیقه بانفس زدن ازهم دل کندیموپیشونیشوبوسیدموبش لبخندی زدم+بلندشوبریم که الان بازبرامون سناریومیسازن رستا:باشه باهم رفتیم پایین که تهمین باچشمای شیطون نگامون میکردن بادستم براشون خطونشون کشیدم که اگه بخوان حرفی بزنن یااذیت کنن دمارازروزگارشون درمیارم که هردوباهم نمایشی زیپ دهنشونوبستن ولی هنوزنگاهشون شیطون بوددوره هم سره میزنشستیموناهارمونوخوردیمو بعدجمع کردیم مامانوبابام که خسته راه بودن رفتن که بخوابن ولی چون اتاق نداشتیم رفتن تواتاق من منم میرم پیش جیمین هیونگمم میره پیش ته تابخوابیم نامی: بچهها برای اونکمپانیه فکراتونو کردین من چی بش بگم شوگا:به نظرمنکه عضوشیم اوضاع هایب دیگه جالب نیس برامون هیچ کاری نمیکنه جیهوپ:منم موافقم ته:اره یه تنوعیه جین:یه درس حسابیم به پی دی نیمه هممون موفقتمون رواعلام کردیم نامجون:ولی این کمپانی توی امریکاس نیویورک بهم گفت اگه عضوبشیم انتقالش میده به کره قولداده همچیوهم فراهم کنه+پس بایدیه سفربه نیویورکم بکنیم نامی:اره من کارای بلیطوتاسه روزدیگه میکنم اعضا:خبع
معذرت خواستوزودرفت¢:داداشم حالت خوبه وخندید کوک:خ خوبم×یاااانقدپسرودخترمواذیت نکنین+چشم دیگن اذیتشون نمیکنیم نامجون:ازدست شمادوتافسقلی مگه دستم بهتون نرسه بلندشدودنبالمون کردکه باته دررفتیم دخترام داشتن بهمون میخندیدن کوک:عااامن برم دسشویی شوگا:اره بروبش نیازداریوخندیدکوک یه نگاهی بهمون انداختورفت بالامنکه میدونم میری کجا ولی خوب باشه خش باش.....کوک
وقتی رستاامدوسطپاموبهم برخوردکردیه یع جوری شدموبعدم دستپاچه سریع رفت بالاومنوبااین حالم تنهاگذاشت بقیم هی اذیتم میکردن دیگه نمیتونستم دووم بیارم رفتم بالا تواتاقش رفته بودزیرپتوخودشوجم کرده بود لبخندی زدمورفتم روی تختوخزیدم زیرپتوشوازپشت بغلش کردم که تکون خوردکنارگوشش گفتم+یااکوچولوچراهربارکه بغلت میکنم میلرزی رستا:تویی اخه هنوزعادت ندارم+اووم عادت میکنی نمیخوای برگردی طرفم برگشتوتوچشام نگاه کردرستا:ببخشیدعمدی نبود+میدونم عزیزم رستا:ا الان حالت خوبه+منظورت چیه کلک رستا:ها هیچی هیچی گونشوبوسیدموگفتم:ن اصلانمیدونی باهام چیکارکردیوخندیدم لبشوگازگرفتوگفت: ببخشید ولی من هنوزنگام روی لبش بوداب دهنموقورت دادم که نگام کردودیدبه کجانگامیکنم نگاموبه سختی کشیدم بالاوگفتم:ا اجازه دارم باخجالت چشماشو بستوسرشوتکون دادخشحال شدمورفتم نزدیکترو روش نیم خیزشدم که نفسامون میخوردبه صورتای هموهیجان قلبموزیاد میکرداروم لباشوبه دهن گرفتم خیلی خوب بوداونم بعدیه مدت همراهیم کردکه بعدیه دیقه بانفس زدن ازهم دل کندیموپیشونیشوبوسیدموبش لبخندی زدم+بلندشوبریم که الان بازبرامون سناریومیسازن رستا:باشه باهم رفتیم پایین که تهمین باچشمای شیطون نگامون میکردن بادستم براشون خطونشون کشیدم که اگه بخوان حرفی بزنن یااذیت کنن دمارازروزگارشون درمیارم که هردوباهم نمایشی زیپ دهنشونوبستن ولی هنوزنگاهشون شیطون بوددوره هم سره میزنشستیموناهارمونوخوردیمو بعدجمع کردیم مامانوبابام که خسته راه بودن رفتن که بخوابن ولی چون اتاق نداشتیم رفتن تواتاق من منم میرم پیش جیمین هیونگمم میره پیش ته تابخوابیم نامی: بچهها برای اونکمپانیه فکراتونو کردین من چی بش بگم شوگا:به نظرمنکه عضوشیم اوضاع هایب دیگه جالب نیس برامون هیچ کاری نمیکنه جیهوپ:منم موافقم ته:اره یه تنوعیه جین:یه درس حسابیم به پی دی نیمه هممون موفقتمون رواعلام کردیم نامجون:ولی این کمپانی توی امریکاس نیویورک بهم گفت اگه عضوبشیم انتقالش میده به کره قولداده همچیوهم فراهم کنه+پس بایدیه سفربه نیویورکم بکنیم نامی:اره من کارای بلیطوتاسه روزدیگه میکنم اعضا:خبع
۵.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.