Part61.....جیمین
#Part61.....جیمین
وپیش بقیه سوارون شدیموراه افتادیم سمت هتلمون....+ازنگاهای این پسره هری به دختراخشم نیومددوس داشتم بزنم نصفش کنم تهوکوک:منم اووووف جین:بدبختانیگابه خاطره یه نگاچقدعصبی شدن خش به حاله خودم که سینگلم کیف دنیارومیکنمو خدشوپرت کردروی تخت ته بهم یه چشمک زدکه فهمیدم یه نقشه ای داره ته:هی جیمین دیدی هریه چجوری به رویاشی نیگامیکردمیخواست بخورتش لبخندی شروروی درونم زدموگفتم:اره اره توام دیدی که یهوجین سیخ روی تخت نشستوگف:کی کِی چرامن ندیدم پسره ازگل اگه چشاشوازکاسه درنیوردم دفته بعدبهم نشونشن بدین کوک:توکه سینگل بودی که چیشدیهو جین:چیزخب هنوزم هستم ولی خب چیزه امم رویاشی چیزه+چیزه هیونگ حرفتوبزن نگران نباش جین:چیزه مث مثه خواهرمه اره ته:توکه خواهرنداری هیونگ که جین:خب مثه خواهر نداشتمه منوتهوکوک بهم یه نگاانداخیمو گفتیم:اهاااویهوترکیدیم ازخنده نامی:راس میگن دیگه هیونگ معلومه داری دروغ میگی جین:نخیرم کوک:بله خیرم جین:نخیرم منوته:بله خیرم داری دروغ میگی جین:باشه بابا باشه تسلیمم اره من ازش خشم میادخوب شدولم کنین دیگه+ایول همینه خب ازاولش راستشوبگو چراطفره میری بعدفازعقاب بودنم میگیری به خودت جیهوپ:بعضی وقتاانقدشیطون میشین ازتون میترسم هممون به حرفش خندیدیموسه تامون شیطون نگاش کردیم+خب بچهها کیس بعدیمون کیه کوک:صبرکن ببینم خوده خودشه جیهوپ هیونگگ سه تامکنه باهم:هاهاهاها جیهوپ:نکنین اینکاراتونومنکاری نکردم که بخواین اذیتم کنین شوگا:مثه خردروغ میگه اونروزموقع ضبظ موزیک ویدیو دختررو میخواست ببلعتش ازبس نگاش کردهممون ترکیدیم ازخنده+خدایی عاشقتم هیونگ دمت گرم شوگا:خبع که عاشقمی خشبختی بهت روکرده پوکرنگاش کردم+بازمن ازت تعریف کردم تورفتی رومودبه گاشوگا:نمدونی چه حالی میده+عههه پ بعدی تویی بچهها کیس شوگاکیه همه:مانیاشیییی+اخخخ قربون بچهای چیزفهم زرنگم شوگا:نخیرم کی گفته من عاشق اون دختررومخم+بیااانیگااعتراف کردی خدت بچهها من گفتم عاشقشه کوکوته:نننن+دیدی هیونگ اخخ که تازه میفهمم چه حالی میکنی یک یک مساوی وهممون خندیدیم بهش که داشت حرص میخورد +بقیمونم که دوست دخترداریم مثلا خودم افراس ته:منم که رونیاس کوک:ماله منم کههمتون میدونین نیازبه گفتن نیس همه:بله شماروکه دیگع همه میشناسن کوک:خبع بعدازیه استراحت مفصل قصدکردیم که بریم ازکمپانیواین جونیورکه میگن دیدن کنیم ببینیم قراره توچه کمپانی ای عضوبشیم نامجون به همون مرتیکه هری زنگ زدوگفت که میخوایم بریم کمپانی ساعت تقریباپنج عصربودهری امدوسوارون شدیمو حرکت کردیم سمت کمپانی وقتی رسیدیموواردش شدیم به سمت یه اتاق بردمون دروبازکزدوماروباکمال احترام فرستادداخل یه مردی
وپیش بقیه سوارون شدیموراه افتادیم سمت هتلمون....+ازنگاهای این پسره هری به دختراخشم نیومددوس داشتم بزنم نصفش کنم تهوکوک:منم اووووف جین:بدبختانیگابه خاطره یه نگاچقدعصبی شدن خش به حاله خودم که سینگلم کیف دنیارومیکنمو خدشوپرت کردروی تخت ته بهم یه چشمک زدکه فهمیدم یه نقشه ای داره ته:هی جیمین دیدی هریه چجوری به رویاشی نیگامیکردمیخواست بخورتش لبخندی شروروی درونم زدموگفتم:اره اره توام دیدی که یهوجین سیخ روی تخت نشستوگف:کی کِی چرامن ندیدم پسره ازگل اگه چشاشوازکاسه درنیوردم دفته بعدبهم نشونشن بدین کوک:توکه سینگل بودی که چیشدیهو جین:چیزخب هنوزم هستم ولی خب چیزه امم رویاشی چیزه+چیزه هیونگ حرفتوبزن نگران نباش جین:چیزه مث مثه خواهرمه اره ته:توکه خواهرنداری هیونگ که جین:خب مثه خواهر نداشتمه منوتهوکوک بهم یه نگاانداخیمو گفتیم:اهاااویهوترکیدیم ازخنده نامی:راس میگن دیگه هیونگ معلومه داری دروغ میگی جین:نخیرم کوک:بله خیرم جین:نخیرم منوته:بله خیرم داری دروغ میگی جین:باشه بابا باشه تسلیمم اره من ازش خشم میادخوب شدولم کنین دیگه+ایول همینه خب ازاولش راستشوبگو چراطفره میری بعدفازعقاب بودنم میگیری به خودت جیهوپ:بعضی وقتاانقدشیطون میشین ازتون میترسم هممون به حرفش خندیدیموسه تامون شیطون نگاش کردیم+خب بچهها کیس بعدیمون کیه کوک:صبرکن ببینم خوده خودشه جیهوپ هیونگگ سه تامکنه باهم:هاهاهاها جیهوپ:نکنین اینکاراتونومنکاری نکردم که بخواین اذیتم کنین شوگا:مثه خردروغ میگه اونروزموقع ضبظ موزیک ویدیو دختررو میخواست ببلعتش ازبس نگاش کردهممون ترکیدیم ازخنده+خدایی عاشقتم هیونگ دمت گرم شوگا:خبع که عاشقمی خشبختی بهت روکرده پوکرنگاش کردم+بازمن ازت تعریف کردم تورفتی رومودبه گاشوگا:نمدونی چه حالی میده+عههه پ بعدی تویی بچهها کیس شوگاکیه همه:مانیاشیییی+اخخخ قربون بچهای چیزفهم زرنگم شوگا:نخیرم کی گفته من عاشق اون دختررومخم+بیااانیگااعتراف کردی خدت بچهها من گفتم عاشقشه کوکوته:نننن+دیدی هیونگ اخخ که تازه میفهمم چه حالی میکنی یک یک مساوی وهممون خندیدیم بهش که داشت حرص میخورد +بقیمونم که دوست دخترداریم مثلا خودم افراس ته:منم که رونیاس کوک:ماله منم کههمتون میدونین نیازبه گفتن نیس همه:بله شماروکه دیگع همه میشناسن کوک:خبع بعدازیه استراحت مفصل قصدکردیم که بریم ازکمپانیواین جونیورکه میگن دیدن کنیم ببینیم قراره توچه کمپانی ای عضوبشیم نامجون به همون مرتیکه هری زنگ زدوگفت که میخوایم بریم کمپانی ساعت تقریباپنج عصربودهری امدوسوارون شدیمو حرکت کردیم سمت کمپانی وقتی رسیدیموواردش شدیم به سمت یه اتاق بردمون دروبازکزدوماروباکمال احترام فرستادداخل یه مردی
۳.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.