چند پارتی درخواستی جونگکوک

چند پارتی درخواستی جونگکوک
پارت ۱

های من ا.ت هستم و ۲۵ سالمه و ۲ ساله با جونگکوک ازدواج کردم و خیلی خیلی دوسش دارم و حاضرم جونمم بابتش بدم
اما نمیدونم چرا چند وقته باهام سرد شده و بهم محل نمیزاره
تا دیر وقت کمپانیه و وقتی هم میاد خونه خیلی سریع شامشو میخوره و میخوابه
امشب که اومد میخوام باهاش حرف بزنم
پرش زمانی به اخر شب :
واییی جونگکوک چرا نمیاد اهااا بالاخره اومد رفتم جلو در پیشش و سلام کردم
ا.ت:سلام جونگکوکی جونم خسته نباشی
جونگکوک:سلام (سرد)
ا.ت:بیا شام درست کردم و خودم هنوز نخوردم گفام بیای با هم بخوریم
جونگکوک:کمپانی با بچه ها شام خوردیم مرسی من برم بخوابم .(سرد)(کلا رفتاراش همه سرده)
ا.ت:جونگکوک بسه دیگهههههههههههههه
جونگکوک :چیشده؟ صداتو رو من بلند میکنی ؟ به چه حقی؟
ا.ت:عیششششش خسته شدم انقدر باعام سردی چیشده مگه کار اشتباهی کردم ؟ اخه چیکار کردم ؟
جونگکوک:تو کاری نکردی ا.ت فعلا هم برو کنار بزار برم بخوابم خوابم میاد
ا.ت:هه اره من کاری نکردم حتما دیگه ازم خسته شدی یا پای یکی دیگه در میونه اره؟
جونگکوک:افرین ا.ت فکر میکردم عقل نداری ولی الان فهمیدم باهوشی افرین پای یکی دیگه درمیونه دیگه ازت خسته شدم و نم