تهیونگ گفت :
تهیونگ گفت :
دیدی خانوم کوچولو نباید از من دور بشی
ا.ت:عیششش خودم بلدم مراقب خودم باشم
تهیونگ : اره بابا من بودم الان مثل چی ترسیده بودم
ا.ت: یا تهیونگگگگگگگ(سلیطه)
تهیونگ:(خنده)
جونگکوک : تو سر کلاس از معلم اجازه گرفتی بری دستشویی دیر کردی و جونگکوک هم نگران شد و چون بچه ی شر کلاس بود نیازی به اجازه معلم نداشت و سریع اومد از کلاس بیرون اومد سمت دستشویی که یه پسره رو دید که بزور میخواد باهات کیس بره
جونگکوک اومد جلو یه مشت تو پهلوی پسره زد و پسره هم شروع کرد دعوا کردن و خلاصه اینا کلا دعواشون شده بود که یکدفعه مدیر اومد و اینارو جدا کردو برد دفترو چند تا عذر خواهی کردنو ماجرا به خوبی و خوشی تموم شد
لایک و کامنا یادتون نره🩵✨️
دیدی خانوم کوچولو نباید از من دور بشی
ا.ت:عیششش خودم بلدم مراقب خودم باشم
تهیونگ : اره بابا من بودم الان مثل چی ترسیده بودم
ا.ت: یا تهیونگگگگگگگ(سلیطه)
تهیونگ:(خنده)
جونگکوک : تو سر کلاس از معلم اجازه گرفتی بری دستشویی دیر کردی و جونگکوک هم نگران شد و چون بچه ی شر کلاس بود نیازی به اجازه معلم نداشت و سریع اومد از کلاس بیرون اومد سمت دستشویی که یه پسره رو دید که بزور میخواد باهات کیس بره
جونگکوک اومد جلو یه مشت تو پهلوی پسره زد و پسره هم شروع کرد دعوا کردن و خلاصه اینا کلا دعواشون شده بود که یکدفعه مدیر اومد و اینارو جدا کردو برد دفترو چند تا عذر خواهی کردنو ماجرا به خوبی و خوشی تموم شد
لایک و کامنا یادتون نره🩵✨️
۴.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.