پارت ۲۳۸ آخرین تکه قلبم به قلم izeinabii
#پارت_۲۳۸ #آخرین_تکه_قلبم به قلم #izeinabii
ریلکس به عصبانیتش زل زدم و گفتم:
_جون نیاز؟ چرا نوک مماخت قرمز شده؟
از لحنم خنده اش گرفت خنده اشو پنهون کرد و موضع اشو حفظ کرد و گفت:
_امشب فقط التماس نکن نیما بسه .. خب؟
خندیدم و گفتم :
_حالا تا شب .. بزار ببینم اصلا رات میدم داخل ماشین!
_خیلی روت زیاده ها !
_کجا؟من که دختر خوب و سر به زیری ام !
_خیلی..کم مونده منو قورت بدی با اون زبونت .. با این کاراتم که مطمئنم یه روز دق مرگ می شم!
_عه زندگی؟خدانکنه..حالا این فاز منفیا رو بی خیال.. بزار یه آهنگ تصادفی بزنم ببینم چی برامون در میاد !
_تو توی گرما آهنگ برات معنی داره .. من الان فقط گرما ی داخل ماشینمو می خوام.
آهنگ تصادفی رو انتخاب کردم و با پخش شدنش به افق زل زدم.
عجب احساسی و عجب هوایی..
به اینجاش که رسیو زل زدم به نیما ..
عشقت کنارته همچین شبایی
نگامون بی بهونه قفله رو هم
عجب دنیایی عجب خدایی
نفسام میگیره کنارت ..فقط باش
همین لحظه چقدر دلم می خوادت..فقط باش
گل دوست داشتنیم دلت نگیره
که این مغرور دیوونه میمیره
خودت آمارمو دادی می دونی
نمی ذارم کسی جاتو بگیره..
قفل ماشینو باز کردم .
آراز مشعول بازی با چوب و خاک بود.
نیما محو آسمون بود.. با دیدنم از جاش بلند شد و محکم خودمو پرت کردم توی بغلش.
محکم تر فشارم داد و در گوشم زمزمه کرد :
_گل دوست داشتنیم دلت نگیره..که این مغرور دیوونه می میره.
قلبم مثه اولین روزی که بغلم کرد می کوبید.
سرمو از روی شونه اش برداشتم و رل زدم به چهره ی جا افتاده و مردونه ی مَردَم .
_خدانکنه..
_اگه واسه تو نمیرم واسه کی بمیرم؟
_برام زندگی کن .. مرگ چیه آخه؟
محکم گونمو بوسید و لبشو روی لبم گذاشت.
آروم منو روی صندوق عقب ماشین گذاشت و دستشو قاب صورتم کرد.
_خیلی دوست دارم نیاز..
زل زدم تو چشمای همیشه خمار قهوه رنگش و گفتم:
_از دست چشات..
متعجب نگاهم کرد:
_چرا؟
_حواسمو پرت می کنه همش!
خندید و این بار لپاش اختیارمو ازم گرفت ...
_ببخشید نیما .. نمی تونم تحمل کنم ..
محکم لپشو گاز گرفتم و خواستم فرار کنم که نیما با آخ و اوخ گفتنش محکم منو گرفت و گفت:
_کجا؟گاز گرفتی؟ کبود می شی .. کبود!
مظلوم نگاهش کردم و گفتم :
_من که کبود نکردم بدجنس.
_من کبود می کنم تا تو باشی وحشی بازی در نیاری!
_عه نیما؟وحشی تر از تو داریم؟
_دوس دارم .. وحشی تو ام رام کسی نمی شم .. فهمیدی؟!
سرمو تکون دادم و گفتم:
_دیوونه ای بخدا..
با صدای گ گ گ و بچگونه ی آراز از حال و هوای دونفرپون درومدیم و رفتیم سمت آراز و محکم بغلش کردیم که آخش درومد .
آراز رو روی صندلی مخصوصش نشوندم و حرکت کردیم .
*
پ.ن : (( چقدر قربانی توایم ای انتظار!
#محمود_درویش ))
#نظر_فراموش_نشه_عزیزان #مرسی_که_هستید #دوستون_دارم
*
#لاکچری #شیک #زیبا #جذاب #طنز #خاص #دختر #VIDEO #عکس_نوشته_عاشقانه #ایده #دلشکستگی
ریلکس به عصبانیتش زل زدم و گفتم:
_جون نیاز؟ چرا نوک مماخت قرمز شده؟
از لحنم خنده اش گرفت خنده اشو پنهون کرد و موضع اشو حفظ کرد و گفت:
_امشب فقط التماس نکن نیما بسه .. خب؟
خندیدم و گفتم :
_حالا تا شب .. بزار ببینم اصلا رات میدم داخل ماشین!
_خیلی روت زیاده ها !
_کجا؟من که دختر خوب و سر به زیری ام !
_خیلی..کم مونده منو قورت بدی با اون زبونت .. با این کاراتم که مطمئنم یه روز دق مرگ می شم!
_عه زندگی؟خدانکنه..حالا این فاز منفیا رو بی خیال.. بزار یه آهنگ تصادفی بزنم ببینم چی برامون در میاد !
_تو توی گرما آهنگ برات معنی داره .. من الان فقط گرما ی داخل ماشینمو می خوام.
آهنگ تصادفی رو انتخاب کردم و با پخش شدنش به افق زل زدم.
عجب احساسی و عجب هوایی..
به اینجاش که رسیو زل زدم به نیما ..
عشقت کنارته همچین شبایی
نگامون بی بهونه قفله رو هم
عجب دنیایی عجب خدایی
نفسام میگیره کنارت ..فقط باش
همین لحظه چقدر دلم می خوادت..فقط باش
گل دوست داشتنیم دلت نگیره
که این مغرور دیوونه میمیره
خودت آمارمو دادی می دونی
نمی ذارم کسی جاتو بگیره..
قفل ماشینو باز کردم .
آراز مشعول بازی با چوب و خاک بود.
نیما محو آسمون بود.. با دیدنم از جاش بلند شد و محکم خودمو پرت کردم توی بغلش.
محکم تر فشارم داد و در گوشم زمزمه کرد :
_گل دوست داشتنیم دلت نگیره..که این مغرور دیوونه می میره.
قلبم مثه اولین روزی که بغلم کرد می کوبید.
سرمو از روی شونه اش برداشتم و رل زدم به چهره ی جا افتاده و مردونه ی مَردَم .
_خدانکنه..
_اگه واسه تو نمیرم واسه کی بمیرم؟
_برام زندگی کن .. مرگ چیه آخه؟
محکم گونمو بوسید و لبشو روی لبم گذاشت.
آروم منو روی صندوق عقب ماشین گذاشت و دستشو قاب صورتم کرد.
_خیلی دوست دارم نیاز..
زل زدم تو چشمای همیشه خمار قهوه رنگش و گفتم:
_از دست چشات..
متعجب نگاهم کرد:
_چرا؟
_حواسمو پرت می کنه همش!
خندید و این بار لپاش اختیارمو ازم گرفت ...
_ببخشید نیما .. نمی تونم تحمل کنم ..
محکم لپشو گاز گرفتم و خواستم فرار کنم که نیما با آخ و اوخ گفتنش محکم منو گرفت و گفت:
_کجا؟گاز گرفتی؟ کبود می شی .. کبود!
مظلوم نگاهش کردم و گفتم :
_من که کبود نکردم بدجنس.
_من کبود می کنم تا تو باشی وحشی بازی در نیاری!
_عه نیما؟وحشی تر از تو داریم؟
_دوس دارم .. وحشی تو ام رام کسی نمی شم .. فهمیدی؟!
سرمو تکون دادم و گفتم:
_دیوونه ای بخدا..
با صدای گ گ گ و بچگونه ی آراز از حال و هوای دونفرپون درومدیم و رفتیم سمت آراز و محکم بغلش کردیم که آخش درومد .
آراز رو روی صندلی مخصوصش نشوندم و حرکت کردیم .
*
پ.ن : (( چقدر قربانی توایم ای انتظار!
#محمود_درویش ))
#نظر_فراموش_نشه_عزیزان #مرسی_که_هستید #دوستون_دارم
*
#لاکچری #شیک #زیبا #جذاب #طنز #خاص #دختر #VIDEO #عکس_نوشته_عاشقانه #ایده #دلشکستگی
۹.۹k
۲۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.