دوست داشتن دلیلی کافی

دوست داشتن دلیلی کافی
برای ماندن نبود،
وگرنه می ماند.
رفتن هم دلیلی بر
دوست نداشتنش نبود.
اگر به رفتن برخاست،
او می خواست بگوید:
در وهله‌ی نخست،
نبودِ هر چیز بهتر از بودنش است،
و بودنی که
به اندازه‌یِ کافی بزرگ یا کوچک نباشد،
نقطه‌ی عطفِ هیچ اتفاقی نخواهد بود.
او می خواست این ها را
بگوید که نگفت!
من از چشم هایش که دوست داشت و
از پاهایش که رفت ..
این ها را فهمیدم .......
دیدگاه ها (۱)

روز آخری که از همدیگر جدا شدیم تاکنون نُه روز می‌شود. قرار گ...

http://dl.rozmusic.com/Music/1397/08/30/Reza%20Bahram%20-%20...

اندوه‌ها در من شعله‌ور است وابرها در من درحال بارشنیمی آتشمن...

امشب برای اولین بار نمی دانم...کدام یک بهتر است...بینایی یا ...

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

پارت 1

رمـان زخم عشـق توپارت پنـجم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط