تو را آنقدر از خودم مبنم ه گاهی م ترسم بخوابم و بدار نشو
🌸
تو را آنقدر از خودم ميبينم كه گاهی مي ترسم بخوابم و بيدار نشوي...
من هيچوقت به جهان روی خوش نشان نداده ام
عادت كرده ام به اينكه تقدير از سمت كُندترش مرا بِبُرد
عادت كرده ام كه خدا آدم حسابم نكند و هيچ قاصدكی به جز از زور كشمكش های باد حول خط دست های من نچرخد...
همين است كه مي ترسم ، مي ترسم تو را بلند فرياد بزنم و خدا يادش بيايد مي تواند از من با جاده های سر به هوا تری انتقام بگيرد...
من با تمام دنيا سر جنگ دارم ، و آنقدر روی زخم های يک
دنده ام ايستاده ام كه همه برای اكران زمينگيری ام دست و پا می شكنند ...
يادت باشد دست تقدير به من نمی رسد مگر اينكه تو را تا كند و زير پاهايش بخواباند.... بخواباندت ... و من بيدار / بميرم .... اين ترسناک ترين ابراز عاشقانه ام بود، مردی كه جز تو چيزی برای مُردن ندارد ...
تو را آنقدر از خودم ميبينم كه گاهی مي ترسم بخوابم و بيدار نشوي...
من هيچوقت به جهان روی خوش نشان نداده ام
عادت كرده ام به اينكه تقدير از سمت كُندترش مرا بِبُرد
عادت كرده ام كه خدا آدم حسابم نكند و هيچ قاصدكی به جز از زور كشمكش های باد حول خط دست های من نچرخد...
همين است كه مي ترسم ، مي ترسم تو را بلند فرياد بزنم و خدا يادش بيايد مي تواند از من با جاده های سر به هوا تری انتقام بگيرد...
من با تمام دنيا سر جنگ دارم ، و آنقدر روی زخم های يک
دنده ام ايستاده ام كه همه برای اكران زمينگيری ام دست و پا می شكنند ...
يادت باشد دست تقدير به من نمی رسد مگر اينكه تو را تا كند و زير پاهايش بخواباند.... بخواباندت ... و من بيدار / بميرم .... اين ترسناک ترين ابراز عاشقانه ام بود، مردی كه جز تو چيزی برای مُردن ندارد ...
- ۲۳.۲k
- ۱۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط