پارت ۸
پارت ۸
یه دختر با چشمای رنگی و به حد کمی تپل چند تا پسر بهش حمله کرده بودن
نمیدونم چرا ولی یه حس عجیبی به اون دختر داشتم انگاری برام آشنا بود جالبه یه آشنای ناآشنا
بریم ببینیم این دختره کیه
( از نظر راوی)
لگد های بلند لونا توی محیط اکو میشد توجه تون پسرا رو جلب کرد البته قیافه های همشون وقتی لونا رو دیدن پوکر و خندان شد
عوضی اول : واو واوو یه خوشگله دیگه چقدر عالیی
بعدش هم ور ور خندید
لونا : یهتره ولش کنی
عوضی دوم : ها اگه نکنیم چی با ظرف صورتیت میزنیمون هااا
لونا.: کاری که نباید رو کردی ... آماده عواقبش باش....
نزدیک ۳۰ ساعت شده بود که بتوان با زدن اون ۶ تا پسر درگیر بود تقریبا همشون رو زده بود
خبری از لیا نبود و اون دختر از ترس توی خودش جمع شده بود
لونا. : تموم.. زورتون... همین بود....
( نقطه چینا نفس نفس زدنه)
لونا میخواست با یه لگد کارش رو تموم کنه که یکیشون از پشت گرفتش اون یکی هم رو به روش وایستاد
عوضی ۳ : تو نمیتونی مارو شکست بدیهی چی شدد ابن ته قدرتت بوددد
و بعد با مشت به فک لونا ضربه زد
لونا که کمی خون از لبش پایین اومده بود دوباره برگشت و خمار به پسر نگاه کرد
ولی حالا اونور داستان اوضاع از چه قراره لیا فرار نکرده بود فقط به سمت نزدیک ترین خونه رفته بود تا کمک بیاره تنها کسی که کمکش میکرد....
( پارت بعد عکسه همه یه دختر هارو میزارم تا پارت بعد که میشن ۴ نفررر)
یه دختر با چشمای رنگی و به حد کمی تپل چند تا پسر بهش حمله کرده بودن
نمیدونم چرا ولی یه حس عجیبی به اون دختر داشتم انگاری برام آشنا بود جالبه یه آشنای ناآشنا
بریم ببینیم این دختره کیه
( از نظر راوی)
لگد های بلند لونا توی محیط اکو میشد توجه تون پسرا رو جلب کرد البته قیافه های همشون وقتی لونا رو دیدن پوکر و خندان شد
عوضی اول : واو واوو یه خوشگله دیگه چقدر عالیی
بعدش هم ور ور خندید
لونا : یهتره ولش کنی
عوضی دوم : ها اگه نکنیم چی با ظرف صورتیت میزنیمون هااا
لونا.: کاری که نباید رو کردی ... آماده عواقبش باش....
نزدیک ۳۰ ساعت شده بود که بتوان با زدن اون ۶ تا پسر درگیر بود تقریبا همشون رو زده بود
خبری از لیا نبود و اون دختر از ترس توی خودش جمع شده بود
لونا. : تموم.. زورتون... همین بود....
( نقطه چینا نفس نفس زدنه)
لونا میخواست با یه لگد کارش رو تموم کنه که یکیشون از پشت گرفتش اون یکی هم رو به روش وایستاد
عوضی ۳ : تو نمیتونی مارو شکست بدیهی چی شدد ابن ته قدرتت بوددد
و بعد با مشت به فک لونا ضربه زد
لونا که کمی خون از لبش پایین اومده بود دوباره برگشت و خمار به پسر نگاه کرد
ولی حالا اونور داستان اوضاع از چه قراره لیا فرار نکرده بود فقط به سمت نزدیک ترین خونه رفته بود تا کمک بیاره تنها کسی که کمکش میکرد....
( پارت بعد عکسه همه یه دختر هارو میزارم تا پارت بعد که میشن ۴ نفررر)
۷.۵k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.