Part8:
Part8:
ویو کوک :
دیگه خیلی داشت بهشون خوش میگذست به تهیونگ گفتم اینا دارن عشق و حال میکنن گمشو بریم پیششون
پاشدیم حاضر شدیم رفتیم دم خونه در زدیم بعد یه دقیقه در باز شد از ترس ریدیم به خودمون اونا چرا اینطوری بودن
ویو هاری:
تصمیم گرفتم برم اون تفنگ شکاری بابامو ور دارم ممکن بود دزد باشه یه چاقو تیز و گنده هم دادم به لیا رفتیم دم در تفنگو گرفتم جلو در و درو باز کردم دیدم تهیونگ و کوکن که انگار ترسیدن از شدت ترس خوشک شدن
= یااااااا شمایید از ترس ریدیم به خودموم
÷ والا ما الان ریدیم به خودمون
+ اینجا چیکار میکنین
_ دیدیم داره زیادی بهتون خوش میگذره گفتیم بیایم باهم فیلم ببینیم
= مگه اون موقعه نگفتیم شبه دخترونه ؟
÷ یا حالا چی میشه یه فیلم دور هم ببینیم داشتان بگیم
+ خیله خب هوا سرده بیاین داخل
اومدن نشتن واسشون شرموز ریختم تو لیوان گذاشتم براشون رو میز ، میز پر بود از خوراکی تمیدوار بدمهمش خورده بشن
+ خب خب خب بشینین رو مبل فیلمو بزارم ( عکس خونه و اتاق رو میزارم دوستان ( دوستان الان اینا تو اتاق استراحتنا هاری یه اتاق جدا واسه فیلم دیدن و استراحت کردن گزاشته ))
÷ وایساااا
= چیههههه
÷ لباس بده ببینم اسکل
+ گشاد خودت گمشو ور دار یدونه هم به رئیس بده
_ باز گف رئیس
+ عه خب عادت ندارم خیله خب حالا دنبالم بیاید لباس بدم
دنبالم اومدن رفتیم اتاق تهیونگ ( دوستان همهی لباس خوابای هاری و ته باهم دیگه ستن )
+ خب تو بیا اینو بگیر بپوش بیا بیرون رئیس توعم اینو بپوش
_ من این رئی گفتنو از دهن تو میندازم
÷ کوک من اینجاما
خلاصه که پوشیدن رفتیم پایین اونا عم اومدن لعنتی کوک چقدر تو این لباس جذاب اوف بیخیال
= میشه بزاریم فیلمو
خلاصه فیلم و گذاشتیم ( ترتیب نشستنشون اینجوری بود که لیا و تهیونگ وسط بودن کوک بغل لیا هاری هم بغل تهیونگ )
ته و لیا غرق فیلم بودن منم یه دستمو گذاشته بودم بیرون مبل که یهو دیدم یچیزی رو دستم سنگینی میکرد برگشتم نگاه کردم دیدم دست کوکه تهیونگ و لیا یزره رفتن جلو بعنی حالتی بود که دیگه تمیه نداده بودن یه نگاه به کوک کردم با صدای اروم گفتم
+ چیزی میخواید
_ اب میخوام
+ اوکی
بلند شدن رفتم تو اشپز خونه که لیوانو ور داشتم داشتم از پارچ اب میربختم توش که یهو یه چیزی از پشت حلقه شد دور کمرم دست کوک بود چونشم گزاشت رو کفم
+ ام رییس چیکار میکنید
_ میخوای حرصم بدی اره ؟
+برای چی باید حرصتون بدم ؟
_ چرا هی میگی رئیس من یا رسمی حرف میزنی
+ رئیسمی خب
_ مشکل همینه که نمیخوام رئیست باشم
+ یعنی میخواید اخراجم کنید ؟
_ نه میخوام تو....
ویو کوک :
دیگه خیلی داشت بهشون خوش میگذست به تهیونگ گفتم اینا دارن عشق و حال میکنن گمشو بریم پیششون
پاشدیم حاضر شدیم رفتیم دم خونه در زدیم بعد یه دقیقه در باز شد از ترس ریدیم به خودمون اونا چرا اینطوری بودن
ویو هاری:
تصمیم گرفتم برم اون تفنگ شکاری بابامو ور دارم ممکن بود دزد باشه یه چاقو تیز و گنده هم دادم به لیا رفتیم دم در تفنگو گرفتم جلو در و درو باز کردم دیدم تهیونگ و کوکن که انگار ترسیدن از شدت ترس خوشک شدن
= یااااااا شمایید از ترس ریدیم به خودموم
÷ والا ما الان ریدیم به خودمون
+ اینجا چیکار میکنین
_ دیدیم داره زیادی بهتون خوش میگذره گفتیم بیایم باهم فیلم ببینیم
= مگه اون موقعه نگفتیم شبه دخترونه ؟
÷ یا حالا چی میشه یه فیلم دور هم ببینیم داشتان بگیم
+ خیله خب هوا سرده بیاین داخل
اومدن نشتن واسشون شرموز ریختم تو لیوان گذاشتم براشون رو میز ، میز پر بود از خوراکی تمیدوار بدمهمش خورده بشن
+ خب خب خب بشینین رو مبل فیلمو بزارم ( عکس خونه و اتاق رو میزارم دوستان ( دوستان الان اینا تو اتاق استراحتنا هاری یه اتاق جدا واسه فیلم دیدن و استراحت کردن گزاشته ))
÷ وایساااا
= چیههههه
÷ لباس بده ببینم اسکل
+ گشاد خودت گمشو ور دار یدونه هم به رئیس بده
_ باز گف رئیس
+ عه خب عادت ندارم خیله خب حالا دنبالم بیاید لباس بدم
دنبالم اومدن رفتیم اتاق تهیونگ ( دوستان همهی لباس خوابای هاری و ته باهم دیگه ستن )
+ خب تو بیا اینو بگیر بپوش بیا بیرون رئیس توعم اینو بپوش
_ من این رئی گفتنو از دهن تو میندازم
÷ کوک من اینجاما
خلاصه که پوشیدن رفتیم پایین اونا عم اومدن لعنتی کوک چقدر تو این لباس جذاب اوف بیخیال
= میشه بزاریم فیلمو
خلاصه فیلم و گذاشتیم ( ترتیب نشستنشون اینجوری بود که لیا و تهیونگ وسط بودن کوک بغل لیا هاری هم بغل تهیونگ )
ته و لیا غرق فیلم بودن منم یه دستمو گذاشته بودم بیرون مبل که یهو دیدم یچیزی رو دستم سنگینی میکرد برگشتم نگاه کردم دیدم دست کوکه تهیونگ و لیا یزره رفتن جلو بعنی حالتی بود که دیگه تمیه نداده بودن یه نگاه به کوک کردم با صدای اروم گفتم
+ چیزی میخواید
_ اب میخوام
+ اوکی
بلند شدن رفتم تو اشپز خونه که لیوانو ور داشتم داشتم از پارچ اب میربختم توش که یهو یه چیزی از پشت حلقه شد دور کمرم دست کوک بود چونشم گزاشت رو کفم
+ ام رییس چیکار میکنید
_ میخوای حرصم بدی اره ؟
+برای چی باید حرصتون بدم ؟
_ چرا هی میگی رئیس من یا رسمی حرف میزنی
+ رئیسمی خب
_ مشکل همینه که نمیخوام رئیست باشم
+ یعنی میخواید اخراجم کنید ؟
_ نه میخوام تو....
۸.۳k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.