با اینکه دیشب تا نزدیکی های صبح بیدار بودم با اینکه نای

🌹با اینکه دیشب تا نزدیکی های صبح بیدار بودم، با اینکه نای بلند شدن از این رختخواب گرم و نرم را ندارم، با اینکه در این سرمای سوزناک زمستان مشهد، زیر دو تا لحاف در کنار کرسی زغالی خوابیدن، خیلی لذت دارد؛ امروز باید خیلی زودتر از روزهای دیگر از خانه بیرون بروم.

🌹امروز روز خیلی مهمی هست. قرار است به طرف استانداری تظاهرات کنیم.این کار خیلی خطرناکی هست،
خیلی خیلی خطرناک. چون درست روبروی استانداری، پادگان لشکر 77 ارتش قرار دارد.

🌹دستم را از زیر لحاف بیرون می آورم و بغل رختخواب، رادیو را پیدا میکنم. الان است که اخبار را پخش کند. رادیو را روشن میکنم.
....

🌹تا همین پارسال رادیو نداشتیم؛ اما پدرم با گرم شدن مبارزات در تمام کشور، یک رادیوی خوب، از این رادیو های یک موج خرید که اخبار انقلاب را از رادیوهای خارجی بشویم. آخر رادیو های داخل کشور، حق ندارند اخباری از امام خمینی و تظاهرات پخش کنند.

#چغک
#رمان_نوجوان
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

🌹بی اختیار، چند بار پشت سر هم سرفه میکنم. بچه ها صدای سرفه ه...

🌹سرباز همچنان بالای سر دختر بچه ایستاده. انگار که خودش هم شک...

🍁صدای خودش بود که به وضوح و روشنی در سرش طنین انداز شد:« من ...

🍁بی فایده بود. فرار از خاطرات گذشته، بی فایده بود.خاطراتی که...

طُلـــوعِ طَلـــآیـیچندشآتی jkP.4___________________________...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط