پارت45
#پارت45
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
+ آروم بگیر
بی حرکت ایستاد که چشمامو بستم و بعد از چند دقیقه شروع کرد به خاروندن بدنش
هوفی کشیدم و چشمامو باز کردم
+ چته باز؟ نکنه تنت میخاره؟!
_ آره
روی آرنج دستم نیم خیز شدم و نگاش کردم ، نگاهم رفت سمت دستو پاش که از شدت خارش قرمز شده بود
+ بدنت چرا قرمزه؟!
_ بخاطر ماهیه ، بدنم خارش گرفته . میشه بریم دکتر؟؟! یکم دیگه بخارونم پوستم خراش برمیداره
+ نخیر نمیشه. بخواب خودش خوب میشه
_ آخه .....
انگشت اشارمو به معنی سکوت روی دماغم گذاشتم و گفتم:
_ ساکت. خسته ام میخوام بخوابم ، به هردلیلی خوابمو مختل کنی دیگه خود دانی
لباشو آویزون کرد و چشماشو بست ، کنارش دراز کشیدم و چشمامو رو هم گذاشتم ، داشت خوابم میبرد که با تکون خوردن تخت چشمام بازشد
دوباره داشت خودشو خارش میزد و انگار به حرفام توجهی نکرده بود
کلافه گفتم:
+ نه اینجوری نمیشه
مثل اینکه تنت واقعا میخاره.....
فک کرد میخوام بزنمش که دستشو گرفت جلوی صورتش و نالید:
_ ببخشید ببخشید
خونسرد نگاش کردم و گفتم:
+ پاشو بریم داروخونه برات پماد بخرم
دستشو از روی صورتش برداشت و دستی به چشماش کشید ، انگار باورش نمیشد که میخوام ببرمش داروخونه
+ مگه بدنت نمیخاره؟ پاشو بریم دیگه
_اوم... نمیشه من نمیام؟!
+ به چه دلیل؟
_ آخه لباس ندارم ، اینجوری خجالت میکشم بیام
حرفش منطقی بود اما میترسیدم تو نبودم فرار کنه ، بخاطر همین گفتم....
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
+ آروم بگیر
بی حرکت ایستاد که چشمامو بستم و بعد از چند دقیقه شروع کرد به خاروندن بدنش
هوفی کشیدم و چشمامو باز کردم
+ چته باز؟ نکنه تنت میخاره؟!
_ آره
روی آرنج دستم نیم خیز شدم و نگاش کردم ، نگاهم رفت سمت دستو پاش که از شدت خارش قرمز شده بود
+ بدنت چرا قرمزه؟!
_ بخاطر ماهیه ، بدنم خارش گرفته . میشه بریم دکتر؟؟! یکم دیگه بخارونم پوستم خراش برمیداره
+ نخیر نمیشه. بخواب خودش خوب میشه
_ آخه .....
انگشت اشارمو به معنی سکوت روی دماغم گذاشتم و گفتم:
_ ساکت. خسته ام میخوام بخوابم ، به هردلیلی خوابمو مختل کنی دیگه خود دانی
لباشو آویزون کرد و چشماشو بست ، کنارش دراز کشیدم و چشمامو رو هم گذاشتم ، داشت خوابم میبرد که با تکون خوردن تخت چشمام بازشد
دوباره داشت خودشو خارش میزد و انگار به حرفام توجهی نکرده بود
کلافه گفتم:
+ نه اینجوری نمیشه
مثل اینکه تنت واقعا میخاره.....
فک کرد میخوام بزنمش که دستشو گرفت جلوی صورتش و نالید:
_ ببخشید ببخشید
خونسرد نگاش کردم و گفتم:
+ پاشو بریم داروخونه برات پماد بخرم
دستشو از روی صورتش برداشت و دستی به چشماش کشید ، انگار باورش نمیشد که میخوام ببرمش داروخونه
+ مگه بدنت نمیخاره؟ پاشو بریم دیگه
_اوم... نمیشه من نمیام؟!
+ به چه دلیل؟
_ آخه لباس ندارم ، اینجوری خجالت میکشم بیام
حرفش منطقی بود اما میترسیدم تو نبودم فرار کنه ، بخاطر همین گفتم....
۱.۹k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.