پارت44
#پارت44
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
بی طاقت گفتم:
+ چند روزیه که اینجایی و الان وقتشه که به وظیفت عمل کنی بهسا
_ ولی من الان حالم خوب نیست
نمیتونم کارکنم
+ تو نیاز نیست کاری کنی عزیزم
خمار نگاش کردم که ترسید و روی تخت نیم خیز شد ، دستوری گفتم:
+ دراز بکش
مطیع کاری که گفتمو انجام داد و با وحشت نگام میکرد
دکمه ی اول پیراهنمو باز کردم که گفت:
_ چیکار میخوای بکنی؟؟
+ میخوام ببینم چه مزه ای هستی.
_یعنی چی؟!
+ چیه نکنه میترسی ازم؟
نگران به چشمام نگاه کرد و گفت:
_ چرا باید بترسم؟! فقط....فقط....
+فقط؟!
_ میشه برم دسشویی؟ جیش دارم
پوزخندی بهش زدم و اجازه دادم تا بره ، تا اومدنش روی تخت دراز کشیدم و دستمو گذاشتم روی پیشونیم
با شنیدن قدمای پاش ، گفتم:
+ بیا اینجا بخواب
کنارم دراز کشید که تن لرزونشو در آغوش کشیدم و کنار گوشش پچ زدم :
+ بخواب....
تقلا میکرد تا از بغلم بیاد بیرون که با خشم گفتم:
+ آروم بگیر
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
بی طاقت گفتم:
+ چند روزیه که اینجایی و الان وقتشه که به وظیفت عمل کنی بهسا
_ ولی من الان حالم خوب نیست
نمیتونم کارکنم
+ تو نیاز نیست کاری کنی عزیزم
خمار نگاش کردم که ترسید و روی تخت نیم خیز شد ، دستوری گفتم:
+ دراز بکش
مطیع کاری که گفتمو انجام داد و با وحشت نگام میکرد
دکمه ی اول پیراهنمو باز کردم که گفت:
_ چیکار میخوای بکنی؟؟
+ میخوام ببینم چه مزه ای هستی.
_یعنی چی؟!
+ چیه نکنه میترسی ازم؟
نگران به چشمام نگاه کرد و گفت:
_ چرا باید بترسم؟! فقط....فقط....
+فقط؟!
_ میشه برم دسشویی؟ جیش دارم
پوزخندی بهش زدم و اجازه دادم تا بره ، تا اومدنش روی تخت دراز کشیدم و دستمو گذاشتم روی پیشونیم
با شنیدن قدمای پاش ، گفتم:
+ بیا اینجا بخواب
کنارم دراز کشید که تن لرزونشو در آغوش کشیدم و کنار گوشش پچ زدم :
+ بخواب....
تقلا میکرد تا از بغلم بیاد بیرون که با خشم گفتم:
+ آروم بگیر
۲.۴k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.