پارت 40
پارت 40
کوک: برای بار دوم میپرسم میخوای دوست دخترم باشی
ا.ت: اهمم
کوک: قبول کردی
ا.ت: اگه میخوای تا نکنم
کوک: نه
ا.ت: جینا مگه زنت نیست میخوای با من باهاش خیانت کنی واقعا خیلی داری در حقش بد میکنیا
کوک: بیا ببین این عکسارو
ا.ت: این جیناست
کوک: آره هرشب بایه پسرست انتظار داری من دوسش داشته باشم
ا.ت: نمیدونم چی بگم
کوک: امشب میخوام پیشه تو باشم
ا.ت:خب به جینا چی میگی
کوک: مافقط اسمون رو همه مگر اینکه هیچی بینمون نیست
ا.ت: جینا داره زنگ میزنه
کوک: الو
جینا: الو کجایی
کوک: پیش ا.تم
جینا: پیداش کردی
کوک: آره
جینا: خواستم بگم بابات امشب میخواد بیاد
کوک: خب خودمو ا.ت میایم
جینا: ا.ت برا چی
کوک: مگه نباید عشقم باهام باشه
جینا: زده به سرت دوباره مست کردی
کوک: نه میام خونه ولی ا.ت هم مثل قبلا اونجا باشه
جینا: باشه ولی زود بیا
ا.ت: نه من نمیام
کوک: مگه میشه باید بیای
رفتیم اونجا نشستیم کوک پیشم نشست و دستمو گرفت هی بوسم میکرد
ا.ت: چیشده مگه
کوک: دوست دارم خیلی
ا.ت: بزار بریم خونه
جینا: نه خونه ای در کار نیست امشب هم اینجایین
کوک: من برا امشب کلی نقشه داشتم یعنی چی اینجاییم
جینا:پدر جان امشب میخوان بمونن پس باید برای اولین شب خودمو کوک پیش هم بخوابیم
کوک: نه اصلا من متعلق به ا.تم درسته فیلم بازی میکنم ولی نمیتونم اینکارو کنم
ا.ت: کوک بسه دیگه
کوک: نه
جینا هم معلوم بود داشت حسودی میکرد
جینا: پدرجان اومد
#کوک
#فیک
#سناریو
کوک: برای بار دوم میپرسم میخوای دوست دخترم باشی
ا.ت: اهمم
کوک: قبول کردی
ا.ت: اگه میخوای تا نکنم
کوک: نه
ا.ت: جینا مگه زنت نیست میخوای با من باهاش خیانت کنی واقعا خیلی داری در حقش بد میکنیا
کوک: بیا ببین این عکسارو
ا.ت: این جیناست
کوک: آره هرشب بایه پسرست انتظار داری من دوسش داشته باشم
ا.ت: نمیدونم چی بگم
کوک: امشب میخوام پیشه تو باشم
ا.ت:خب به جینا چی میگی
کوک: مافقط اسمون رو همه مگر اینکه هیچی بینمون نیست
ا.ت: جینا داره زنگ میزنه
کوک: الو
جینا: الو کجایی
کوک: پیش ا.تم
جینا: پیداش کردی
کوک: آره
جینا: خواستم بگم بابات امشب میخواد بیاد
کوک: خب خودمو ا.ت میایم
جینا: ا.ت برا چی
کوک: مگه نباید عشقم باهام باشه
جینا: زده به سرت دوباره مست کردی
کوک: نه میام خونه ولی ا.ت هم مثل قبلا اونجا باشه
جینا: باشه ولی زود بیا
ا.ت: نه من نمیام
کوک: مگه میشه باید بیای
رفتیم اونجا نشستیم کوک پیشم نشست و دستمو گرفت هی بوسم میکرد
ا.ت: چیشده مگه
کوک: دوست دارم خیلی
ا.ت: بزار بریم خونه
جینا: نه خونه ای در کار نیست امشب هم اینجایین
کوک: من برا امشب کلی نقشه داشتم یعنی چی اینجاییم
جینا:پدر جان امشب میخوان بمونن پس باید برای اولین شب خودمو کوک پیش هم بخوابیم
کوک: نه اصلا من متعلق به ا.تم درسته فیلم بازی میکنم ولی نمیتونم اینکارو کنم
ا.ت: کوک بسه دیگه
کوک: نه
جینا هم معلوم بود داشت حسودی میکرد
جینا: پدرجان اومد
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۸.۸k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.