Part

Part 1
زندگی دوباره
#درخواستی
#درخواستی
_شاید فکر کنی خوردن حسرت چیزایی که نداری دردناک ترین چیز ممکنه ولی تا حالا در حسرت چیزی که داشتی موندی؟
تا حالا کسی رو از دست دادی که... فقط ارزوت یه بغل کردن ساده اون فقط برای پنج دیقه باشه
حسرت یعنی اینکه..... ما قدر چیزیو ندونیم...

فلش بک... سه سال پیش.....
+شوگا کجا میری؟
_ببین من وقت ندارم هانول
+باشه.... فقط.. میشه یکم بغلت کنم
_نه، خدافظ.....
+ولی.... درو محکم به روم بست و رفت.... چرا باهام اینکارو میکنی هوم؟ مگه من چی برات کم گذاشتم تو قول دادی برا همیشه کنارم باشی چرا الان اینجوری باهام رفتار میکنی...
روای ادمین: اشکی از کنار چشم دخترک فرود امد به اینه خیره شد و از خودش متنفر بود پسری که بیشتر از همه دوست داشت چند ماه بود که هیج محلی بهش نمیداد و شبا دیر میومد خونه... دخترک چیزی کشید و گلدون رو به سمت آیه پرت کرد که ناگهان چشمش به خورده شیشه ها خورد تکه ای بزرگی برداشت و به رگ خود نزدیک کرد....
+من... دیگه نمیتونم متاسفم شوگا باید بدون من ادامه بدی
روای ادمین: و شیشه رو به رگ دستش نزدیک کرد و کشید و برای اخرین بار گفت... من فقط یه بغل خاستم....

روای شوگا
_مشغله های کاریم زیاد شده و اصن وقت نمیکنم به هانول توجه کنم و فکر کنم تو این مدت ناراحتش کردم پس از پدرم خاستم بهم مرخصی بده و چندتا چیز خریدم و یه دسته گل و رفتم خونه ولی.... با چیزی که دیدم... همه جا سیاه شد....

فلش بک الان...

🗿خاندن بدون لایک و کامنت حراممممم
شرطا 6 لایک
کامنت 5 لایک

نویسنده
https://wisgoon.com/xxvvc

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۹)

مه آلودPart ⁴ویو کلارا سریع با گریه از اتاق کار پدرم خارج شد...

مه آلود Part ⁵ویو کلارا یه حموم یک ساعتی گرفتم و همون تو حمو...

مه آلودPart ³ویو کلارابلخره بعد هشت ساعت کلاسام تموم شد ساعت...

مه آلودPart ²ویو کلارااز اون اتفاق بد بیست سال میگذره... بعد...

پارت ۷ویو کوک:فلش بک به ۲ ماه پیش چند وقت پیش یکی از نگهبانا...

پارت۸کوک. باشهالان بهتریدکوک. آره ممنون(بچه ها یاد آوری کنم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط