کاش به دنیا نمیومدم
پارت 5
خواستم حرف بزنم که اون یکی زد تو دهنم یه جیغ کشیدم اما موقع کشیدن جیغم در آهنی باز شد و صدا اون قدر زیاد بود که کسی صدای منو نشنید
در که باز شد تقریبا هف هش نفر اومدن تو قیافه هاشون معلوم نبود که اومدن نزدیک تر هر دوتا مرد زانو زدنو سلام کردن وایستا ببینم اینا که همون تهیونگ ودوستاشن
*چایونگ اینجا چخبره
چایونگ :هی هیچی فقط این دختر تازه وارد مارو در حال کتک زدن اون پسر سال اولی دیده
+گوش کن چایونگ از الان ب بعد دستت بخوره بهش پوستت کندس
چایونگ: سال اولیه؟!
*دخترههههه(با داد)
چایونگ:ب ب ب بله نشنیدید ولش منید بره
دستامو باز کردن رفتم سمت اون پسره و تف کردم تو صورتش
ویو یونگی
با کاری که کرد ابرو هام خود ب خود رفتن بالا تهیونگم تعجب کرده بود
چایونگ: هی روانی
+گفتم بهش دست نزن (با داد)
*هی تو منتظر چی هستی برو دیگه
-من چجوری برم وقتی اصن نمیدونم کجام
+هفففف من میبرمت
+,یونگی خودت با این ابله حرف بزن
*اوکی
ویو الینا
اون پسره تهیونگ اومد سمتم و دستمو از مچ گرفت و کشید وقتی از انبار اومدیم بیرون گفت
+ببین حرفایی که میگم رو آویزه گوشت کن تو این مدرسه قلدر های زیادی هستن که آخرش ب ما ختم میشن و این آخرین باری که نجاتت میدم پس تو این مدرسه سرتو بنداز پایین و درستو بخون
+فهمیدی
-اهم
سوار ماشین تهیونگ شدیم آخرین مدل پورشه بود و رنگشم مشکی بود
+خب زود باش آدرس بده من وقت ندارم برات تلف کنم
آدرسو دادم
-گانگنام .........
رسیدیم ب عمارت ساعت 8 شب بود میدونستم بابام منو میکشه
-ممنون خداحافظ
تهیونگ خیلی سرد بود بدون اینکه جواب بده رفت رفتم داخل کل حیاط رو با استرس راه رفتم تا اینکه رسیدم ب عمارت رفتم داخل بی سرو صدا می رفتم تا کسی نفهمه ولی وقتی درو بستم بابام و دیدم و جیغ کشیدم
/من انقد ترسناکم
/تا شب کدوم گوری بودی مگه نگفتم بعد مدرسه بیا خونه ب لطف تو امروز رانندمم مرد احمق(با داد)
-چی مرد
/بحث و عوض نکن جواب بده تا این وقت کجا بودی (با داد)
-با با هارلی بودم
/مگه صد دفعه بهت نگفتم با اون هرزه نگرد (با داد)
-هارلی هرزه نیست (با داد)
(بچه ها از اینجا ب بعد کل مکالمشون با داد)
یهو ی سیلی بهم زد
/تو خودتم هرزه ای اگه تو مرده بودی مامانت زنده بود تو ی تیکه آشغالم نیستی از خونه من گم شو برو بیرون تا هر ساعتی که دلت می خواد با اون دوستای هرزت خوش باش
-ازت متنفرم متنفرمنمممممممم(با گریه و داد)
درو باز کردم و رفتم بیرون اشکام همینجوری داشتن میریختن از عمارت رفتم بیرون و پیاده تا خونه هارلی رفتم خونه اونا یکم دوره الان تقریبا ساعت 10 بود که تو خیابونا بودم
ویو تهیونگ
داشتیم با یونگی با ماشین میچرخیدم که همون دختره رو پیدا کردیم
*عه این همون دختره نیست
ادامه دارد...
شرط 25 تا لایک و کامنت
خواستم حرف بزنم که اون یکی زد تو دهنم یه جیغ کشیدم اما موقع کشیدن جیغم در آهنی باز شد و صدا اون قدر زیاد بود که کسی صدای منو نشنید
در که باز شد تقریبا هف هش نفر اومدن تو قیافه هاشون معلوم نبود که اومدن نزدیک تر هر دوتا مرد زانو زدنو سلام کردن وایستا ببینم اینا که همون تهیونگ ودوستاشن
*چایونگ اینجا چخبره
چایونگ :هی هیچی فقط این دختر تازه وارد مارو در حال کتک زدن اون پسر سال اولی دیده
+گوش کن چایونگ از الان ب بعد دستت بخوره بهش پوستت کندس
چایونگ: سال اولیه؟!
*دخترههههه(با داد)
چایونگ:ب ب ب بله نشنیدید ولش منید بره
دستامو باز کردن رفتم سمت اون پسره و تف کردم تو صورتش
ویو یونگی
با کاری که کرد ابرو هام خود ب خود رفتن بالا تهیونگم تعجب کرده بود
چایونگ: هی روانی
+گفتم بهش دست نزن (با داد)
*هی تو منتظر چی هستی برو دیگه
-من چجوری برم وقتی اصن نمیدونم کجام
+هفففف من میبرمت
+,یونگی خودت با این ابله حرف بزن
*اوکی
ویو الینا
اون پسره تهیونگ اومد سمتم و دستمو از مچ گرفت و کشید وقتی از انبار اومدیم بیرون گفت
+ببین حرفایی که میگم رو آویزه گوشت کن تو این مدرسه قلدر های زیادی هستن که آخرش ب ما ختم میشن و این آخرین باری که نجاتت میدم پس تو این مدرسه سرتو بنداز پایین و درستو بخون
+فهمیدی
-اهم
سوار ماشین تهیونگ شدیم آخرین مدل پورشه بود و رنگشم مشکی بود
+خب زود باش آدرس بده من وقت ندارم برات تلف کنم
آدرسو دادم
-گانگنام .........
رسیدیم ب عمارت ساعت 8 شب بود میدونستم بابام منو میکشه
-ممنون خداحافظ
تهیونگ خیلی سرد بود بدون اینکه جواب بده رفت رفتم داخل کل حیاط رو با استرس راه رفتم تا اینکه رسیدم ب عمارت رفتم داخل بی سرو صدا می رفتم تا کسی نفهمه ولی وقتی درو بستم بابام و دیدم و جیغ کشیدم
/من انقد ترسناکم
/تا شب کدوم گوری بودی مگه نگفتم بعد مدرسه بیا خونه ب لطف تو امروز رانندمم مرد احمق(با داد)
-چی مرد
/بحث و عوض نکن جواب بده تا این وقت کجا بودی (با داد)
-با با هارلی بودم
/مگه صد دفعه بهت نگفتم با اون هرزه نگرد (با داد)
-هارلی هرزه نیست (با داد)
(بچه ها از اینجا ب بعد کل مکالمشون با داد)
یهو ی سیلی بهم زد
/تو خودتم هرزه ای اگه تو مرده بودی مامانت زنده بود تو ی تیکه آشغالم نیستی از خونه من گم شو برو بیرون تا هر ساعتی که دلت می خواد با اون دوستای هرزت خوش باش
-ازت متنفرم متنفرمنمممممممم(با گریه و داد)
درو باز کردم و رفتم بیرون اشکام همینجوری داشتن میریختن از عمارت رفتم بیرون و پیاده تا خونه هارلی رفتم خونه اونا یکم دوره الان تقریبا ساعت 10 بود که تو خیابونا بودم
ویو تهیونگ
داشتیم با یونگی با ماشین میچرخیدم که همون دختره رو پیدا کردیم
*عه این همون دختره نیست
ادامه دارد...
شرط 25 تا لایک و کامنت
۱۴.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.