Part

Part ²⁶
ا.ت ویو:
دیدم که تهیونگ از قبل داشت نگاهم میکرد..هنوز لبخند روی لبام بود و در همین موقع عکاس عکس گرفت و فکر میکرد این کار اصلا اتفاقی نبوده..درحالی که من فقط برای یک لحظه سرم رو برگردوندم..چشمامو از گره چشمای تهیونگ باز کردم و از جام بلند شدم..تهیونگ هم بلند شد و بدون هیچ حرفی به سمت در رفت و خارج شد..مدتی همون جا ایستاده بودم و به نگاهی که تهیونگ بهم انداخته بود فکر میکردم..تمام تنم مور مور شد..
سرم رو بلند کردم و نگاهی از توی اینه به خودم انداختم و رفتم از اتاق بیرون..جلوی سالن اصلی ایستادم و منتظر بابام شدم..بابا کنارم قرار گرفت و منم دستمو دور بازوش حلقه کردم..استرس خیلی بدی کل وجودمو فرا گرفته بود..نفسی عمیق کشیدم و یه لبخند ملیح زدم..در بزرگ سالن باز شد و همراه بابا وارد سالن شدیم..همه از جاشون بلند شده بودن و برامون دست میزدن..همراه بابا تا جلوی محل ایستادن عروس و داماد رفتم..بابا به ارومی دستمو گرفت و از دور بازوش جدا کرد و با اون یکی دستش دست تهیونگ رو گرفت و دستمو توی دست تهیونگ گذاشت..این اولین تماس دستم با دستش بود..دستاش گرم بود برخلاف دست های من که سرد سرد بودن..برخود دست گرمش با دست سردم باعث شد خیلی کوتاه بلرزم و چشمامو روی هم بزارم..بابا دستشو از روی دستم برداشت و ازمون دور شد..با رفتن بابا روبروی تهیونگ قرار گرفتم کشیش دفتری رو به دست تهیونگ داد که سوگند ازدواج داخلش نوشته بود..تهیونگ دفتر رو باز کرد و نگاهی بهش انداخت..با صدای کشیش همه ساکت شدن
کشیش:اقای کیم تهیونگ..لطفا برای این ازدواج سوگند یاد کنید
تهیونگ نفسی عمیق کشید و از روی متن خوند
تهیونگ:من کیم تهیونگ، تو را بعنوان همسر وفادار خود انتخاب می کنم، در مقابل این شاهدان سوگند یاد می کنم تا زمانیکه هر دوی ما زنده هستیم به تو عشق می ورزم و از تو مراقبت می کنم. من تو را با تمام ضعف ها و قوت هایت انتخاب کردم همانطور که تو مرا با تمام نقاط ضعف و قدرتم قبول کردی، زمانیکه به کمک احتیاج داشتی به تو کمک خواهم کرد و زمانیکه به کمک احتیاج داشتم به سراغ تو خواهم آمد. من تو را بعنوان کسی که تا پایان عمر با او زندگی خواهم کرد انتخاب کرده ام و تا زمانیکه هر دوی ما زنده هستیم تو را عزیز بدارم
ناخواسته لبخندی گوشه لبم جا خشک کرد..کشیش رو به من کرد و دفتر رو بهم داد
کشیش:خانم مین ا.ت لطفا برای این ازدواج سوگند یاد کنید
چشمامو روی هم فشار دادم و بعد بازشون کردم..متن رو خوندم
ا.ت:من مین ا.ت، تو را بعنوان همسر وفادار خود انتخاب می کنم، در مقابل این شاهدان سوگند یاد می کنم تا زمانیکه هر دوی ما زنده هستیم به تو عشق می ورزم و از تو مراقبت می کنم...
ادامه دارد🍷
(اسلاید اخر لباس تهیونگ با جوری که به ا.ت نگاه کرد)
دیدگاه ها (۲)

Part ²⁷ا.ت ویو:ا.ت:من مین ا.ت، تو را بعنوان همسر وفادار خود ...

Part ²⁸ا.ت ویو:دیدم که یه خونه خیلی بزرگ درست جلومون قرار دا...

Part²⁵ا.ت ویو: مامان جلوم سبز شد گفتمامان:چطور بودلبخندی زدم...

Part ²⁴ا.ت ویو:تهیونگ:نه دیرمون میشه لبامو محکم روی هم فشار ...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط