ویو ات
ویو ات
به همون لوکیشنی که جنی داد رفتم
وارد بیمارستان شدم صدای داد بیداد هاشون میومد که صدای بابا بورام شنیدم با مینا(خب مینا کیست سوال خوبیس ببینین میشه بردارد شوهر ات یعنی زن داداش کوکه ولی داداش کوک مرده)
داشتن حرف میزدن
مینا:بورام دیونه شده و
بابا بورا:عزیز دلم تو خودت ناراحت نکن الانم برو تا کسی ندیده
سریع رفتم سمت اتاق بورا و قیافم دقیقا:/این شکلی بود
وارد اتاق خواستم بشم کوک اومد بیرون
ات:چی شده؟
کوک: دیگه بچه ای از بورا ندارم
ات:اونو ک میدونم تو اتاق...
نزاشت حرفم تموم کنم گفت
کوک:فقد از این جا بریم لطفا
ات:باشه عزیزم بریم
رفتیم سمت ماشین
ویو تو خونه مینا
امشب قرار بود برگردم عمارت
ویو شب تو عمارت
موقع شام بود خانواده ات هم بودن
جنی:ات بیا دیگه همه پایین منتظر توعن
ات:اومدم
قبل اینک برم پایین رفتم تو تراس
ویو مینا
داشتم میرفتم پایین سر میز شام
ویو ات
یهو حس کردم یکی هلم داد پرت شدم پایین از تراس و دیگه هیچی نفهمیدم
مامان کوک:ی چیزی پرت شد پایین
کوک سریع دویید رفت که با ات روبه رو شد
هه بقیش میره تو فصل بعد
به همون لوکیشنی که جنی داد رفتم
وارد بیمارستان شدم صدای داد بیداد هاشون میومد که صدای بابا بورام شنیدم با مینا(خب مینا کیست سوال خوبیس ببینین میشه بردارد شوهر ات یعنی زن داداش کوکه ولی داداش کوک مرده)
داشتن حرف میزدن
مینا:بورام دیونه شده و
بابا بورا:عزیز دلم تو خودت ناراحت نکن الانم برو تا کسی ندیده
سریع رفتم سمت اتاق بورا و قیافم دقیقا:/این شکلی بود
وارد اتاق خواستم بشم کوک اومد بیرون
ات:چی شده؟
کوک: دیگه بچه ای از بورا ندارم
ات:اونو ک میدونم تو اتاق...
نزاشت حرفم تموم کنم گفت
کوک:فقد از این جا بریم لطفا
ات:باشه عزیزم بریم
رفتیم سمت ماشین
ویو تو خونه مینا
امشب قرار بود برگردم عمارت
ویو شب تو عمارت
موقع شام بود خانواده ات هم بودن
جنی:ات بیا دیگه همه پایین منتظر توعن
ات:اومدم
قبل اینک برم پایین رفتم تو تراس
ویو مینا
داشتم میرفتم پایین سر میز شام
ویو ات
یهو حس کردم یکی هلم داد پرت شدم پایین از تراس و دیگه هیچی نفهمیدم
مامان کوک:ی چیزی پرت شد پایین
کوک سریع دویید رفت که با ات روبه رو شد
هه بقیش میره تو فصل بعد
۸.۰k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.