چند روزی است که تنها به تو می اندیشم

چند روزی است که تنها به تو می اندیشم
از خودم غافلم اما به تو می اندیشم

شب که مهتاب درآیینه ی من می ر قصد
می نشینم به تماشا به تو می اندیشم

همه ی روز به تصویر تو می پردازم
همه ی گریه شب را به تو می اندیشم

چیستی ؟ خواب و خیالی ؟ سفری ؟خاطره ای ؟
که دراین خلوت شب ها به تو می اندیشم

لحظه ای یاد تو از خاطرمن خارج نیست
یا درآغوش منی یا به تو می اندیشم

اگر آینده به یک پنجره تبدیل شود
پشت آن پنجره حتی به تو می اندیشم

تو به حافظ به حقیقت به غزل دلخوش باش
من به افسانه نیما به تو می اندیشم

نه به اندیشه ی زیبا ،‌نه به احساس لطیف
كه به تلفیقی از این ها به تو می اندیشم

تو به زیبایی دنیای كه می اندیشی؟؟
من كه تنها، به تو تنها به تو می اندیشم


#محمد_سلمانی
دیدگاه ها (۲)

اى كاش كه مهتاب شبم روى تو باشدظلمتكده ام سلسله موى تو باشدم...

اگر دنیا خزان گردد ... اسیر غم نمی گردم ...زمین هم آسمان گرد...

خوابش نبرد...خاطره ها را قطار کردحالش دوباره بد شد و از خود ...

هر چقدر این روزها دستان من تنهاترندچشم‌هایت شب به شب زیباتر ...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط