اگر دنیا خزان گردد ... اسیر غم نمی گردم ...
اگر دنیا خزان گردد ... اسیر غم نمی گردم ...
زمین هم آسمان گردد ، از عشقش کم نمی گردم ...
به جز راهش ، نمی جویم ... به جز نامش ، نمی گویم ...
به جز او در پی یاری ، در این عالم نمی گردم ...
سخن رانی مکن جانا ، که من درمان نمی گیرم ...
ببین کورم ... کرم ! بشنو ... که من آدم نمی گردم ...
تو شیرینی و من تلخم ، تو همراهی و من هرگز ...
برای هیچ کس جز او ، دمی همدم نمی گردم ...
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ...
ولی با ذلت و خواری ، پی شبنم نمی گردم ...
چه شیرین است، اندوهش ! غمش ! دردش ! جراحاتش !
شفایم را نمی خواهم ، پی مرهم نمی گردم .....
زمین هم آسمان گردد ، از عشقش کم نمی گردم ...
به جز راهش ، نمی جویم ... به جز نامش ، نمی گویم ...
به جز او در پی یاری ، در این عالم نمی گردم ...
سخن رانی مکن جانا ، که من درمان نمی گیرم ...
ببین کورم ... کرم ! بشنو ... که من آدم نمی گردم ...
تو شیرینی و من تلخم ، تو همراهی و من هرگز ...
برای هیچ کس جز او ، دمی همدم نمی گردم ...
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ...
ولی با ذلت و خواری ، پی شبنم نمی گردم ...
چه شیرین است، اندوهش ! غمش ! دردش ! جراحاتش !
شفایم را نمی خواهم ، پی مرهم نمی گردم .....
۲.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.