داستان ،کوتاه ،وخواندنی ،و آموزنده برای ،گروههای ،مذهبی ،
داستان ،کوتاه ،وخواندنی ،و آموزنده برای ،گروههای ،مذهبی ،کانال ،تلگرام ،تصاویر مذهبی ،عکس نوشته، برای ،اینستا گرام ، لاین ، واتس ،آپ فیسبوک، توییتر ،شبکه اجتماعی ، جامعه مجازی ،جدید ،برای گوگل پلاس ، برای ،انجمن، مجموعه و...
#تلگرام_خدا
https://t.me/jhmvd
#داستان_شب26
داستان مواظب سنگریزه ها باشید ،آموزنده و خواندنی
روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم میزد که با مرد جوان غمگینی روبهرو شد. حکیم گفت:
«حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است!؟ من که متوجه منظورتان نمیشوم!»
گرچه چشمان او مناظر طبیعت را میدید اما به قدری فکرش پریشان بود که آنچه را که باید، دریافت نمیکرد.
حکیم با شور و شعف اطراف را مینگریست و به گردش خود ادامه میداد و درحالیکه به سوی برکه میرفت از مرد جوان دعوت کرد تا او را همراهی کند.
به کنار برکه رسیدند، برکه آرام بود.
گویی آن را با درختان چنار و برگهای سبز و درخشانش قاب کرده بودند.
صدای چهچههٔ پرندگان از لابه لای شاخه های درختان در آن محیط آرام و ساکت، موسیقی دلنوازی مینواخت.
حکیم در حالی که زمین مجاور خود را با نوازش پاک میکرد از جوان دعوت کرد که بنشیند.
سپس رو به جوان کرد و گفت :
خواهش میکنم یک سنگ کوچک بردار و آن را در برکه بینداز.»
مرد جوان سنگریزه ای برداشت و با تمام قوا آن را درون آب پرتاب کرد.
حکیم گفت: «بگو چه میبینی؟» مرد جوان گفت : «من آب موجدار را میبینم.» حکیم پرسید:
«این امواج از کجا آمدهاند؟» جوان گفت: «از سنگریزه ای که من در برکه انداختم.» حکیم گفت:
«پس خواهش میکنم دستت را در آب فرو کن و حلقه های موج را متوقف کن.»
مرد جوان دستش را نزدیک حلقه ای برد و در آب فرو کرد.
این کار او باعث شد حلقه های جدید و بزرگتری به وجود آید. گیج شده بود. چرا اوضاع بدتر شد؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمیشد.
حکیم پرسید: «آیا توانستی حلقه های موج را متوقف کنی؟» جوان گفت: «نه! با این کارم فقط حلقه های بیشتر و بزرگ تری تولید کردم.» حکیم پرسید : «اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف میکردی چه!؟».
حکیم گفت: «از این پس در زندگیات مواظب سنگریزه های بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آنها در دریای وجودت مانع آنها شوی.
هیچ وقت سعی نکن زمان و انرژیات را برای بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی.».
#نکته مهم داستان مواظب سنگریزه ها باشید :
آثار اشتباهات با توجه به بزرگی و کوچکی آنها بعد از گذشت مدتی طولانی و یا کوتاه محو و ناپدید میشوند.
همان طور که اگر منتظر بمانی حلقه های موج هم از بین خواهند رفت.
اما اگر مراقب اشتباهات بعدیات نباشی، همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود.
بهتر است قبل از انجام هر عملی با فکر و تدبیر عواقب آن را بسنجی و سپس عمل کنی.
بعد از حادثهای بیهوده دست و پا زدن فقط اوضاع را بدتر میکند.
گاهی بهترین عمل، بی عملی است.
#تلگرام_خدا
https://t.me/jhmvd
#داستان_شب26
داستان مواظب سنگریزه ها باشید ،آموزنده و خواندنی
روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم میزد که با مرد جوان غمگینی روبهرو شد. حکیم گفت:
«حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است!؟ من که متوجه منظورتان نمیشوم!»
گرچه چشمان او مناظر طبیعت را میدید اما به قدری فکرش پریشان بود که آنچه را که باید، دریافت نمیکرد.
حکیم با شور و شعف اطراف را مینگریست و به گردش خود ادامه میداد و درحالیکه به سوی برکه میرفت از مرد جوان دعوت کرد تا او را همراهی کند.
به کنار برکه رسیدند، برکه آرام بود.
گویی آن را با درختان چنار و برگهای سبز و درخشانش قاب کرده بودند.
صدای چهچههٔ پرندگان از لابه لای شاخه های درختان در آن محیط آرام و ساکت، موسیقی دلنوازی مینواخت.
حکیم در حالی که زمین مجاور خود را با نوازش پاک میکرد از جوان دعوت کرد که بنشیند.
سپس رو به جوان کرد و گفت :
خواهش میکنم یک سنگ کوچک بردار و آن را در برکه بینداز.»
مرد جوان سنگریزه ای برداشت و با تمام قوا آن را درون آب پرتاب کرد.
حکیم گفت: «بگو چه میبینی؟» مرد جوان گفت : «من آب موجدار را میبینم.» حکیم پرسید:
«این امواج از کجا آمدهاند؟» جوان گفت: «از سنگریزه ای که من در برکه انداختم.» حکیم گفت:
«پس خواهش میکنم دستت را در آب فرو کن و حلقه های موج را متوقف کن.»
مرد جوان دستش را نزدیک حلقه ای برد و در آب فرو کرد.
این کار او باعث شد حلقه های جدید و بزرگتری به وجود آید. گیج شده بود. چرا اوضاع بدتر شد؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمیشد.
حکیم پرسید: «آیا توانستی حلقه های موج را متوقف کنی؟» جوان گفت: «نه! با این کارم فقط حلقه های بیشتر و بزرگ تری تولید کردم.» حکیم پرسید : «اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف میکردی چه!؟».
حکیم گفت: «از این پس در زندگیات مواظب سنگریزه های بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آنها در دریای وجودت مانع آنها شوی.
هیچ وقت سعی نکن زمان و انرژیات را برای بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی.».
#نکته مهم داستان مواظب سنگریزه ها باشید :
آثار اشتباهات با توجه به بزرگی و کوچکی آنها بعد از گذشت مدتی طولانی و یا کوتاه محو و ناپدید میشوند.
همان طور که اگر منتظر بمانی حلقه های موج هم از بین خواهند رفت.
اما اگر مراقب اشتباهات بعدیات نباشی، همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود.
بهتر است قبل از انجام هر عملی با فکر و تدبیر عواقب آن را بسنجی و سپس عمل کنی.
بعد از حادثهای بیهوده دست و پا زدن فقط اوضاع را بدتر میکند.
گاهی بهترین عمل، بی عملی است.
۱.۱k
۰۷ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.